نسلکشی معلولان
محمد نوری (مدیرعامل دفتر فرهنگ معلولین)
5 بهمن 1402
نقض حقوق معلولان به ویژه نقض حق حیات از مقولاتی است که متفکران در دوره جدید بسیار به آن پرداختهاند. در مقابل نقض و نادیده انگاری حقوق، حمایت از حقوق معلولان است.
نظامهای سیاسی هستند که به روشهای علمی از حیات، رفاه و زندگی مطلوب معلولان حمایت کرده و تلاش کردهاند شرایط مناسبی برای آنان پدید آورند. در مقابل رژیمهایی مثل حکومت نازیها در آلمان و رژیمهای مبتنی بر داروینیسم به کشتار معلولان پرداختهاند. کشتار معلولان گاه بر اساس یک اندیشه و فلسفه بوده و گاه بدون اعلام و به روش عملی اجرا شده است. هنوز در جهان کشورهایی با عدم رسیدگی به معلولان و عدم برنامهریزی درست در مرگ و نابودی آنان مشارکت مینمایند. فقر همزاد و مرادف با مرگ است اگر معلولان یک کشور به سوی فقر سوق داده شوند، چیزی جز مرگ در انتظار آنها نیست.
دکتر سعید نیلفروشان درباره کشتار و نقض حق حیات معلولان مطلبی نوشته که عیناً نقل میشود.
افراد بسیار تلاش کرده تا برای حقوق معلولان و رعایت خواستههای مشروع آنان، ادله و شواهدی ارائه کننده در مقابل هم افرادی تلاش کرده برای عدم استحقاق معلولان، مدارک و اسنادی بیاورند.
اغلب سلایق سیاسی، مکتبی و عقیدتی عاملی بر ظلم و تبعیض مغرضانه بر علیه این قشر شده است، با وجود آن که ما اغلب شاهد عدم رعایت حقوق افراد معلول در جوامع میباشیم، مبنی بر عدم حمایت از آنها برای برابرسازی، اما این قشر اغلب در برخی دورههای گذشته و حتی در برخی از کشورهای جهان سومی در حال حاضر گرفتار انتقامجوییهای غیر موجه بوده است، طوری که میتوان بر برخی حرکتهای ضد بشری در گذشته خصوصاً در کشورهایی که در حال حاضر در رعایت حقوق بشر پیشتاز هستند، اشاره کرد. در برنامه »کمک به خودکشی» کشور آمریکا و برنامه جذب حزب نازی برای کشتن افراد معلول، دو عامل مهم وجود داشته است. عامل اول اینکه مردم تصور میکردند افراد معلول جسمی، ذهنی و بیماران روانی در اصل افرادی هستند که ارزش زندگی کردن ندارند. دوم اینکه، کسانی که خود را محق میدانستند تا در مورد زندگی و ادامه حیات معلولان تصمیم بگیرند، افراد غیر معمولی بودند که در جایگاه سیاسی، اقتصادی و پزشکی قرار داشتند نه افراد دارای ناتوانی یا معلولیت. معلولان اختیار و قدرتی برای تعیین زندگی مطلوب و مشخص کردن آنچه ارزش زیستن دارد، نداشتند. تمام منابع مادی، محل زندگی، خدمات و منابعی که متضمن یک زندگی با کیفیت است، تحت کنترل جامعه قرار داشت. برنامه کشتار معلولان توسط حزب نازی که در مجموع بیش از ۳۰۰ هزار نفر را از بین برد، در جامعهای اتفاق افتاد. که بهایی برای زندگی افراد معلول جسمی، ذهنی، روانی قائل نبود. این تفکری است که بر بسیاری از جوامع حاکم بوده است.
داروینسیم اجتماعی
داروینیسم اجتماعی در سال ۱۸۵۹ مطرح شد و گسترش پیدا کرد. طرفداران آن در آمریکا، نسبتاً خوش بینانهتر با مسئله برخورد کردند. در جامعه آمریکا، کسانی که با معیارهای معمول سازگار بودند و امکان ادامه حیات بیشتری داشتند، مورد توجه قرار میگرفتند. اما طرفداران این نظریه در آلمان، خوشبینی کمتری نشان دادند، آنها بر این اصل معتقد بودند که افرادی باید زنده بمانند و ادامه حیات دهند که الزاماً مناسبترین باشند. داروینیسم اجتماعی انهدام نژاد معلولان را با اتکا به دو اصل توجیه میکرد. اول اینکه صرف وقت و ارائه امکانات پزشکی به افراد ضعیف، باعث از بین بردن منابع میشود. مسئله دوم، اعتقاد به این اصل بود که افراد نامناسب، بیشتر و زودتر از افراد سازگار و با استعداد، افزایش پیدا میکنند.
مشارکت پزشکان
داروینیسم اجتماعی در کشورهای مختلف به ویژه در آمریکا، انگلستان و آلمان، کاربرد خدمات پزشکی را برای افراد ضعیف زیر سؤال برد و پزشکان و پرستاران را قانع کرد که کمکها و خدماتشان به معلولان نه تنها سودمند نیست بلکه مضر هم هست. از اینرو بعد از جنگ جهانی اول ترس وحشتناکی در مورد افزایش افراد نامتناسب و تولید مثل بیشتر آنان نسبت به افراد مناسب، بر آلمان سیطره یافت. از اینرو در آلمان نازی در سال ۱۹۳۹ کمیتهای برای کشتن افراد معلول تشکیل شد و متعاقب آن پرسش نامهای برای پزشکان و ماماها ارسال گردید مبنی بر اینکه، مراجعان ناقصالخلقه تا سن سه سالگی را گزارش نمایند. بر این اساس، نوزادانی که دارای نقصهای جسمانی مانند نابینایی، ناشنوایی، میکروسفالی، هیدروسفالی، منگولیسم و ناهنجاری اندامها بودند، در این لیست قرار میگرفتند. اینگونه کودکان، به مؤسسات خاصی منتقل میشدند و در آنجا، از طریق تزریق داروهای خاص و یا عدم رسیدگی، شرایط مرگ آنان فراهم میشد. این برنامه در سال ۱۹۴۱ جوانان تا سن ۱۷ سال را نیز در بر گرفت. این کشتارها بدون اعتراض جامعه پزشکی صورت میگرفت. پزشکانی که در این برنامه شرکت نمیکردند مورد بازخواست واقع نمیشدند اما بسیاری از آنها و همچنین گردانندگان مؤسسات درمانی و نگهداری بدون اعتراض در این برنامه شرکت داشتند.
امروزه با گسترش معلولان دامنه علم و فناوری کشتار معلولان در دوران قبل از تولد یعنی در مرحله جنینی انجام میشود. آزادی سقط جنین در بعضی کشورها مبتنی بر دو شرط است اول وجود فرزند ناخواستهای که حاصل تجاوز باشد. دوم در حاملگیهایی که بر اساس تشخیص پزشکی جنین معلول باشد. مادر با توجه به تشخیص پزشکان و نتایج آزمایشات مختلف مبتنی بر معلول بودن نوزاد (جسمی یا ذهنی) تصمیم به سقط جنین میگیرد، زیرا معلولیت را یک فاجعه بزرگ میداند. او بر این نکته آگاه است که تربیت و نگهداری بچه معلول، بدون وجود امکانات کافی، کاری است پس مشکل، در نتیجه معلولیت میتواند توجیهی برای سقط جنین باشد. برای آزاد شمردن سقط جنین معلول، مجموعهای از دلایل ارائه میشود از جمله: شرایط و کیفیت زندگی کودک غیر قابل تحمل است، کودک معلول هزینه زیادی برای خانواده خواهد داشت و نهایتاً اینکه کودک معلول تحمیلی بر امکانات محدود جامعه خواهد بود.
مشروعیت و صحت
تصميم افراد غیر معلول برای زندگی معلولان نوعی مداخله در حق سرنوشت اوست. در حالی که هیچ فردی نمیتواند راجع به کیفیت زندگی دیگران نظر بدهد. وقتی ما راجع به معلولیت دیگران واکنش نشان میدهیم یا در تصویر دورنمای معلولیت یک نفر، نظر شخصی را دخالت میدهیم، بر اساس برداشت شخصی، زندگی آنان را ارزیابی میکنیم نه بر مبنای معنایی که آنان برای زندگی قائل هستند. حق تعیین ارزش کردن برای زندگی سایرین، پیروی از همان عقیده پزشکان آلمان دوران رایش سوم است که تصور میکردند قتل عام معلولان، لطف و مرحمتی در حق مردم است جامعه باید به این تشخیص برسد که هر فردی فقط میتواند راجع به زندگی خود قضاوت نماید نه در مورد کیفیت زندگی دیگران و با ارزشیابی ارزش بودن آن از لحاظ فرهنگی، در مفهوم زیبایی و قدرت، نقص وجود ندارد. موفقیت، قدرت، منصب، همیشه با عدم وجود نقص و معلولیت باید همراه باشد، نمونه بارز این موضوع، رئیس جمهور آمریکا فرانکلین روزولت است که از کمر به پایین فلج بود و این ویژگی از دید آمریکاییها و جهانیان پنهان میشد. دستیاران، خانواده و مطبوعات، با تلاش فراوان معلولیت او را پنهان میکردند. دلیل چنین حرکتی این بود که رئیس جمهور آمریکا نباید در انظار مردم، وابسته و ضعیف دیده شود. مردم هیچ وقت او را سوار بر ویلچر ندیدند زیرا استفاده از ویلچر، نشانه نهایی وابستگی و عدم استقلال بود. از دیدگاه مردم، همانگونه که زیبایی، خوبی و نکویی به معنى فقدان معلولیت است در طرف دیگر سکه، زشتی، عدم مقبولیت و شرارت همزاد معلولیت تلقی میشود.
مأخذ
حمایت از حقوق معلولان در راستای اصل منع تبعیض، سعید نیلفروشان، تهران، فرزانگان دانشگاه، 1401، ص 32ـ35.
*.م.ن