این درست که یکی از مهمترین وظایف رسانه، اطلاعرسانی بموقع درباره رویدادهای گوشه و کنار کشور است، این هم درست که رسانه متعلق به اشخاص خاصی نیست و باید آیینه تمام نمای اقشار مختلف جامعه باشد، در نهایت، این هم درست که رسانه در دنیای پهناور و پرشتاب رقابت با همتایان خود، باید گوی سبقت را برباید و به قول حرفهایهای رسانه: «خبر را بقاپد» تا در این بازار پرهیاهو، بیشترین مخاطب را به خود اختصاص دهد، اما نه به هر قیمت، نه به هر بها.چند شب پیش، بخش خبری 22 شبکه 3 سیما گزارشی درباره بانوی مسنی در یزد پخش کرد که با وجود نداشتن سواد و تخصص در زمینه دارو و داروسازی، با مجاهدتهایی که در زمینه یادگیری نام داروها و شناخت دقیق آنها داشته، موفق شده در یکی از داروخانههای شهر بادگیرها بهعنوان کارشناس مشغول به کار شود. بر پایه این گزارش، کار بانوی یزدی چنان در مردم شهر و مخصوصاً مدیر داروخانه تأثیرگذار شده که او را خانم دکتر خطاب میکنند.تا اینجای گزارش مشکلی مشاهده نمیشود؛ خاصه آنکه همت بانویی را نشان میدهد که بیتوجه به سن و سال، بهدنبال آموختن میرود تا کارش را به جایی میرساند که تحسین همشهریهایش را برمیانگیزد.
اما چیزی که از آن به مشکل گزارش تعبیر میشود، تیکه ای است که خبرنگار به گذشته این بانو اشاره کرده و چنین تشبیه میکند: «اما جالبه بدونید که خانم فروزان تا چند سال قبل بیسواد بود و انسان بیسواد که انگار نابیناست….» تشبیهی کاملاً زننده! شاید در نگاهی خوشبینانه این نتیجه به دست آید که خبرنگار قصد توهین نداشته و منظورش از آن تشبیه، تصور ذهنی خودش بود که؛ انسان بیسواد، از دنیا بیخبر است و بیخبری از دنیا برابر با نابینایی است. حتی اگر همین نگاه خوشبینانه دنبال شود و سهوی بودن تشبیه تولیدکننده گزارش توجیه شود، باز کوتاهی دبیر گروه خبری و ناظر خبر در ویرایش و تنظیم صحیح گزارش قابل توجیه نیست.در واقع مشکل، بیتوجهی مسئولان خبر سیما به تک تک واژه هایی است که در گزارشهای مختلف بیان میشود و با سهلانگاریهای دبیران و سردبیران خبر، به روی آنتن میرود. نکته جالب، طنز تلخی است که همچنان در بینش مدیران بخشهای مختلف صدا و سیما، خاصه معاونت خبر تلویزیون است؛ بینشی که ریشه در نگاهی کاملاً سنتی و خلاف واقع دارد. بنا بر تصورات غلط مردم در گذشته، نابینایی برابر بود با هر خسران و بدبختی؛ به اعتبار این تفکر غلط و بیمنطق، فرد نابینا یا مطرود جامعه بود یا در بهترین حالت، با ترحمی افراطی از سوی جامعه مواجه میشد که در نهایت، این نگاه سر به سر اشتباه، آن فرد را به انزوا میکشاند.
حال آنکه در عصر حاضر، نمونههای فراوانی از تواناییهای کسانی که دچار نابینایی هستند در عرصههای گوناگون علمی، فرهنگی و اجتماعی مشاهده میشود. با نگاهی مجمل به تاریخ ایران و جهان، نمونههایی عالی در اعصار تاریخ میتوان یافت که زندگی هر یک از آنها، میتواند الگویی برای نسلهای بعد از خودشان باشد؛ کسانی مثل هومر در یونان باستان، رودکی سمرقندی در ایران قرن چهارم که تاجیکان هنوز بعد از هزار سال، با افتخار نام او را همچون تاجی جاودان بر سر نهاده اند؛ حتی در عصر حاضر، کسانی مثل دکتر محمد خزائلی در تاریخ فرهنگی و سیاسی معاصر این مرز و بوم میدرخشند که نظیرشان را به سهولت نمیتوان یافت. مع الاسف مدیران سازمانی که امام راحل از آن به «دانشگاه» تعبیر کرد، بیتوجه به آن تعبیر عالی، پای در مسیری نهادهاند که فرسنگها با آرمانهای رهبر فقید انقلاب فاصله دارد.
کوتاه سخن، هنوز در لایههای جامعه، کسانی هستند که نابینایی را عجز، ناتوانی و نهایت بدبختی میدانند. به هیچ روشی نمیتوان آن افراد را از نگرش غلط شان بیرون آورد و با واقعیات آشنا کرد، مگر از راه فرهنگسازی و یکی از مهمترین ابزار فرهنگ سازی، رسانه است. تلویزیون و رادیو بهعنوان رسانههای دیداری و شنیداری این رسالت سنگین (فرهنگ سازی) را در تمام حوزهها عهده دار هستند. مدیران ارشد رسانه «ملی» متأسفانه به بار معنایی واژهها توجه نمیکنند؛ بار معنایی که مسئولیت میآورد. «نابینا» و «نابینایی» هم از این قاعده مستثنی نیست. مدیران این رسانه نباید با سهلانگاری در تولیدات خود اعم از خبر، گزارشهای خبری، سریالهای تلویزیونی و برنامههای تفریحی، تداعیکننده افکار غلط شوند و واژههایی مثل «نابینایی» را مترادف با «بی سوادی» بدانند.
منیع: مجید سرایی، روزنامه ایران، 5 بهمن 1396
این مقاله را به اشتراک بگذارید
نظر بدهید