فیلم “قرار بزرگ”
دفتر فرهنگ معلولین
این فیلم در سال 1354 به کارگردانی محمدعلی فردین و بازیگری او ساخته شد، خانم فروزان در نقش یک خانم نابینا از شخصیتهای فیلم میباشد. بازیگران اصلی فیلم غیر از محمدعلی فردین و فروزان، بیک ایمانوردی است.
فردین به نام امیر، بیک ایمانوردی به نام رضا و فروزان به نام شیرین در این فیلم ایفای نقش کردند. اما داستان فیلم اینگونه است که:
رضا (بیک ایمانوردی) با برادرش دو قلو و شکل هم هستند. و پدرشان متمول بود. رضا دوستی به نام امیر (فردین) داشت. اما در شرایطی رضای خردسال گم میشود و پدر و قل دیگر هر چه در شهرها جستجو میکنند او را پیدا نمیکنند. اما پدرشان پلاکی به گردن آنها آویزان کرده که بیست سال بعد روز فلان در رستورانی در تهران منتظر یکدیگر باشند. این پلاک دست امیر و رضا بوده و رضا هر چه منتظر میماند، امیر نمیآید و یادداشتی مینویسد و به صاحب رستوران میدهد و به خانه میرود. امیر میآید و از صاحب رستوران پرسوجو میکند و بالاخره به خانه رضا میروند. رضا میگوید میخواهد با دختری نابینا که در پارک با او آشنا شده ازدواج کند و از امیر خواهش میکند برای خواستگاری به خانه شیرین بیاید.
وقتی رضا به محل قرار شیرین میرود تا با هم به خانه پدری شیرین برای خواستگاری بروند، اما شیرین میگوید ابتدا باید تنها با پدرم در ویلا صحبت کنم و همراه رضا به ویلا میروند.
از طرف دیگر امیر سر قرار برای خواستگاری به خانه پدر شیرین میرود و در آنجا با صحنهای عجیب مواجه میشود. فردی مثل رضا بوده که با بیژن و همسرش درگیر شده و بالاخره با تیراندازی بیژن آن فرد کشته میشود.
در واقع فرد شبیه رضا همان قُل رضا و پدر شیرین است و در واقع رضا عموی شیرین میباشد. مادر شیرین قبلاً با توطئه بیژن از پشتبام، به زمین پرتاب شده و فوت کرده است. شیرین بر اثر این حادثه از پلهها به زمین میافتد و بیناییاش را از دست میدهد. او کلاس آخر دبیرستان بوده است. سپس پدر شیرین با خانم دیگری ازدواج میکند. این خانم و بیژن و همسر بیژن درصدد نابودی پدر شیرین و خود شیرین و تصاحب ثروت آنان بودند. و به همین دلیل پدر شیرین توسط بیژن کشته میشود. اما در همان روز خواستگاری رضا، این ماجرا اتفاق افتاد و امیر شاهد قتل پدر شیرین بود.
بیژن وقتی متوجه میشود پلیسها در پی یافتن جسد و قاتل هستند، رضا را تطمیع میکنند تا به عنوان ثروتمند کشته شده و در واقع برادر خودش ایفای نقش کند. به همین دلیل رضا، شیرین نابینا را تنها میگذارد ولی تصادفی امیر شیرین را میبیند و او را به خانه خودش میبرد و تلاش میکند تا بیناییاش را به دست آورد. ولی پس از بینا شدن ادعا میکند چیزی نمیبیند سپس به خانه بیژن میرود. بیژن و همسرش طرح قتل او را با پرتاب کردن او از پشتبام میریزند ولی چون او می دیده، موفق نمیشوند. در همین زمان امیر و رضا هم میرسند و بیژن را دستگیر میکنند. در نهایت شیرین با امیر ازدواج میکنند و رضا به عنوان پدر شیرین زندگی جدیدی را آغاز میکنند.
این فیلم گویای ظلمها و فشارها بر یک دختر نابینا توسط افراد طمعکار است و نشان میدهد چگونه این دختر نابینا با دقت و تدبیر و اعتماد بیجهت نکردن راه درست را به دست میآورد.
*.م.ن