روز تغییر نام بهزیستی

مدیر سایت
توسط مدیر سایت
13 دقیقه مطالعه

روز تغییر نام بهزیستی

دفتر فرهنگ معلولین

خانم رقیه بابایی سردبیر ماهنامه پیک توانا، مطلبی درباره «بهزیستی» نوشت و در روزنامه مردم سالاری (۱۴ شهریور ۹۸) منتشر کرد.
از همه معلولان و خانواده آنها که می‌خواهند بدانند ریشه مشکلات معلولین چیست تمنا می‌کنیم حتماً این مطلب را مطالعه کنند، زیرا از بسیاری از مشکلات در سازمان بهزیستی پرده برداشته و با قلم ساده و روان به موانع پیشرفت و عقب‌ماندگی معلولان ایران پرداخته است.
این مطلب را خانم بابایی به مناسبت چهل سالگی سازمان بهزیستی نوشته؛ گویا در پژوهش و نگارش آن از افراد خبره استفاده کرده است. اکنون اهم مطالب را خلاصه می‌کنم و پاره‌ای نکات را توضیح می‌دهم:
۱ـ خانم بابایی ابتدا به سند چشم‌انداز و بخش مرتبط به بهزیستی استناد کرده و به اجمال وظایف و مسئولیت‌های این سازمان را بر اساس این سند توضیح داده است. در این سند چنین آمده است: بهزیستی موظف به تحقق عدالت اجتماعی، ایجاد فرصت‌های برابر، ارتقای شاخص‌های آموزش و سلامت، حمایت از حقوق محرومان، مبارزه با فقر، حمایت از نهادهای مردمی، توانمندسازی بخش‌های خصوصی و تعاونی و رفع محرومیت‌ها است.
۲ـ در مجموع ده وظیفه و تعهد برای بهزیستی برشمرده‌اند، اما با بررسی کارنامه بهزیستی متوجه می‌شویم در هیچ‌کدام از این ده مورد پیشرفت و موفقیت قابل توجه نداشته است. با اینکه دو عامل زمان یعنی (چهل سال) و امکانات مثل بودجه در اکثر سال‌ها به اندازه متنابه و کفایت در اختیار سازمان بوده است. البته در سال‌هایی هم با کمبود مواجه بوده ولی در دهه‌های گذشته، دوره‌های وفور و فراوانی امکانات را داشته است. خلاصه اینکه خانم بابایی نوشته «نتیجه فعالیت‌های سازمان در این زمان طولانی با میزان انرژی و اعتباری که در اختیار داشته، قانع کننده نیست.
۳ـ بابایی معتقد است سازمان بهزیستی از مسیر اولیه‌اش خارج شده و کمتر به آن سازمانی شباهت دارد که نخست برای آن تأسیس شده بود و سال‌ها است در مسیر اشتباه و انحرافی حرکت کرده است. چون نگاه نیازمند پندارانه به جامعه هدف و تداوم همیشگی این جامعه، به جای نگاه توانمندسازی و رساندن جامعه هدف به خود اتکایی و رفع فقر نشسته است. از این‌رو مدیریت بهزیستی عامل جمع‌آوری کمک‌های بلاعوض و صدقات و توزیع در جامعه هدف بر اساس اولویت‌هایی که در نظر داشتند شده است. با اینکه قرار بود به برنامه‌ریزی و اقدام برای تبدیل جامعه هدف به افرادی که مهارت و توانایی و در نتیجه درآمد دارند.
۴ـ قرار بود آسیب‌های اجتماعی از طریق اشتغال، رفع فقر و محرومیت و تبعیض و ارتقای دانش و فرهنگ کاهش یابد، اما سیاست‌های اشتباه دولت در حوزه بهزیستی که به افزایش فقر و تبعیض منجر شد، آسیب‌های اجتماعی و انواع بزهکاری‌ها را هم افزایش داده است.
۵ـ عملکرد بهزیستی نشان می‌دهد نبود حقوق برابر در جامعه هدف بهزیستی نه تنها نابرابری بین اعضای تحت پوشش بهزیستی و افراد غیر عضو هست بلکه به اعضای جامعه هدف هم تعمیم یافته است و دسترسی آنان به حقوقشان را مشکل ساخته است.
۶ـ تا کنون هیچ یکی از دولت‌ها برنامه مدونی برای حمایت از جمعیت تحت پوشش بهزیستی و رساندن آن به توانایی و مهارت‌های لازم و واقعی ارائه نداده‌اند. از این‌رو طرح و برنامه‌های علمی و اساسی برای رهایی جامعه هدف از فقر و محرومیت‌ها اجرا نکرده‌اند.
۷ـ اگر برخی مسئولین سازمان بهزیستی درباره توانمندسازی و خروج مددجویان از چتر حمایتی حرف زده‌اند، منظورشان تخصیص برخی امکانات بسیار محدود در چارچوب تعریفی که خودشان از محرومیت و توانمند شدن دارند، است.
۸ـ سلامت و درمان جامعه هدف در میان انبوهی از آیین‌نامه‌ها گیر کرده و نزاع‌های بین وزارتخانه‌های «بهداشت و درمان» و «رفاه و کار» به این مشکلات افزوده است.
۹ـ بهزیستی به معنای زندگی مطلوب و فارغ از مشکلات و بدبختی با تفکر نیازمندی پایدار و همیشگی تعارض دارد. گویا تثبیت نیازمندی و فقر و پایداری و تداوم آن برای عده‌ای از مدیران ثروت‌ساز و سودآور است. *.م.ن

روز تغییر نام «بهزیستی»
رقیه بابائی
سازمان بهزیستی، یک نهاد دولتی زیر مجموعه وزارت رفاه است که بعد از انقلاب در جهت تحقق مفاد اصول سوم، بیست‌ویکم و بیست‌ونهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، از ادغام ۱۶سازمان، نهاد، مؤسسه و انجمن خیریه که در این بخش فعالیت می‌کردند فعال و به سازمان بهزیستی نامگذاری شد و در سال ۸۳ از وزارت بهداشت جدا و بر اساس قانون ساختار وزارت رفاه و تأمین اجتماعی به زیر مجموعه این وزارتخانه ملحق شد.
هم‌اکنون بیش از ۵۰ نوع وظیفه متنوع به عهده سازمان بهزیستی گذاشته شده اما همانگونه که از نام این سازمان برمی‌آید انجام تمامی وظایف محوله در سایه «به‌زیستن» و حرکت به سوی زندگی بهتر، مهم‌ترین وظیفه این سازمان باید باشد.
سیاست‌هایی که در سند چشم‌انداز مرتبط با مأموریت سازمان بهزیستی کشور آمده، این سازمان را موظف به «تلاش در جهت تحقق عدالت اجتماعی، ایجاد فرصت‌های برابر، ارتقای سطح شاخص‌هایی از قبیل آموزش و سلامت و نیز ایجاد نظام جامع تأمین اجتماعی برای حمایت از حقوق محرومان و مستضعفان، مبارزه با فقر و حمایت از نهادهای عمومی و مؤسسات خیریه مردمی با رعایت ملاحظات دینی و انقلابی» کرده است.
همچنین در این سند «توانمندسازی بخش‌های خصوصی و تعاونی، گسترش عدالت اجتماعی، تعادل‌های منطقه‌ای و رفع محرومیت‌ها به‌ویژه در مناطق روستایی کشور» جزء وظایف سازمان بهزیستی مطرح شده.
اما باید دید این سازمان توانسته مهم‌ترین رسالت‌های خود را عملیاتی کند یا خیر؟
نگاهی به عملکرد سازمان بهزیستی در چهار دهه گذشته نشان می‌دهد این سازمان اگر چه همواره از تلاش برای جامعه هدف خود دریغی نداشته اما ماحصل فعالیت‌های آن در این زمان طولانی با میزان انرژی و اعتباری که در اختیار داشته چندان گیرا و قانع‌کننده نیست. سیاست‌های دولت‌ها در تمام سال‌های گذشته بین این سازمان و اولویت‌های اصلی آن فاصله انداخته و می‌توان گفت سازمان بهزیستی امروز به آنچه در روز اول تأسیس برای آن ترسیم شده بود کمتر شباهت دارد. نگاه نیازمند پندارانه برخی دولت‌ها به جامعه هدف سازمان بهزیستی نیز همواره موجب شده تا تأکید اداره‌کنندگان آن از «ایفای نقش مادرانه در توانمندسازی و رساندن جامعه هدف به نقطه خوداتکایی» به «جمع‌آوری صدقه و کمک‌های بلاعوض» تغییر مسیر داده و قطار سازمان با ادامه حرکت در این مسیرِ اشتباه، از ریل‌گذاری اولیه خارج شده و لذا دنبال کردن رسالت‌های مبنایی در سازمان رنگ ببازد. با مقایسه اجمالیِ معضلات در حال رشد جامعه و میزان اثربخشی فعالیت‌های این سازمان در راستای کاهش آسیب‌های اجتماعی هم می‌توان جمیع انرژی‌ها و تدابیر اتخاذ شده در بستر این سازمان را هدررفته دانست چرا که همه ساله حلقه مبارزه با طیف وسیعی از آسیب‌هایی اجتماعی تنگ‌تر و بر تعداد افراد بزهکار – که البته خود اولین قربانیان سیاستگذاری اشتباه دولت‌ها در حوزه بهزیستی هستند- افزوده می‌شود.
آسیب‌های اجتماعی چنان درختی تنومندِ در حال نموی است که ریختن قطرات کوچک سَم با فاصله زمانی طولانی مدت،‌ تأثیری در بازداشتن سیکل رشد آن ندارد و دریغ که برای مهار ریشه‌ای این درخت، یک‌بار برای همیشه تدبیر جامعی اتخاذ نمی‌شود.
درختان تنومندی چون «تحقق و گسترش عدالت اجتماعی و ایجاد فرصت‌های برابر» نیز هنوز محصول ملموسی و ثمره مطلوبی ارائه نداده و گروه هدف سازمان بهزیستی در نتیجه نبود تبعیض و عدالت اجتماعی کماکان قربانی می‌شوند.
همچنین با بررسی عملکرد این سازمان «نبود حقوق برابر» را می‌توان حلقه مفقوده جامعه هدف بهزیستی به‌ویژه معلولان در دستیابی به حقوق مسلم خود قلمداد کرد، بنابراین در آغاز چهلمین سال تأسیس سازمان بهزیستی حتی از ایجاد حقوق برابر برای جامعه هدف این سازمان نیز نمی‌توان سخنی به میان آورد.
مفاهیمی چون ایجاد نظام جامع تأمین اجتماعی برای حمایت از حقوق محرومان و مستضعفان و مبارزه با فقر نیز با بررسی اجمالی وضعیت جامعه و افزایش همه ساله جمعیت نیازمندان خودبه‌خود پاسخ داده می‌شود.
افزایش همه‌ساله به تعداد نیازمندان و به‌طور نمونه تخصیص اعتبار برای تحت پوشش قرار دادن حدود ده هزار نفر به افراد تحت پوشش نهادهای حمایتی از جمله بهزیستی در سال گذشته خود گویای میزان اثربخشی کارکردهای این سازمان در زمینه مبارزه با فقر است و به حد کفایت از موفقیت آن در این زمینه خبر می‌دهد. تاکنون هیچ‌یک از دولت‌ها برنامه‌ مدونی برای حمایت همه‌جانبه جمعیت تحت پوشش بهزیستی و رساندن آن به توانمندسازی واقعی ارائه نداده‌اند. نگرش‌ها به این سازمان همواره بر مبنای دستگیری از یک طیفِ همیشه نیازمند استوار بوده و نه تنها هرگز خیزی جدی برای رفع این نیازمندی برداشته نشده، بلکه اتخاذ تدابیر نادرست به این چاله قدیمی همواره عمق بخشیده است.
البته گاهی زمزمه‌هایی مبنی بر رسیدن به توانمندسازی و خروج مددجویان از زیر چتر حمایتی نیز به میان آمده است اما با توجه به خلاصه شدن مفهوم «حمایت» در ارائه خدمات ناچیزی از قبیل تخصیص بخشی از هزینه دارو، لوازم توانبخشی یا در بهترین حالت در اختیار گذاشتن وام‌‌های ۳۰-۲۰ میلیون تومانی، اطمینان به محقق شدن این وظیفه را دچار تردید می‌کند.
پای سلامت و درمان جامعه هدف سازمان بهزیستی نیز همچنان در میان کوهی از کاغذها و آیین‌نامه‌ها گیر است و به‌ویژه در مورد معلولان، ابتلا به معلولیت‌های ثانویه بر پیشگیری از آن پیشی گرفته و نقطه نهایی تلاش در این حوزه نیز همچنان ختم به دعواهای میان چند وزارتخانه و رقابت بر سر فرار بهتر از تن دادن به آن شده است و این نشان می‌دهد در تمام چهل سال گذشته دولت‌ها همواره به جامعه هدف این سازمان به‌عنوان نیازمندانِ همیشگی نگریسته‌اند و به‌جای اولی داشتن اصل مفهوم به‌زیستی، پندارهای خویش را جایگزین مبنا و کارکرد این سازمان کرده‌ و رسالت بهزیستی را با نگاه و سلایق خود تفسیر کرده‌اند.
تمام سیاست‌های قید شده در سند چشم‌انداز مرتبط با مأموریت سازمان بهزیستی کشور در نتیجه تفسیرهای سلیقه‌ای دولت‌ها -تفسیرهای عملکردی و نه ماهوی- دچار دگرگونی شده و به‌گونه‌ای سمت و سوی حرکت سازمان را به تغییر جهت واداشته است. بنابراین شاید امروز روزی است که دولتمردان باید نام سازمان بهزیستی را تغییر داده و برای سازمانی که آن را به‌جای نیل به مفهوم ارزشمند «به‌زیستن» به انجام امور جزئی واداشته‌اند؛ نام مناسب‌تری بیابند تا ضمن حراست از ماهیت نهال مقدس شهید فیاض‌بخش، تفکیک صحیحی در اهداف و وظایف خود صورت داده و موجب حفظ شئونات مردمانی شوند که با نگاه رسیدن به نقطه مطلوب «توانمندسازی» تحت پوشش این سازمان قرار گرفته‌اند.
منبع: روزنامه مردم سالاری، ۱۴ شهریور ۹۸

این مقاله را به اشتراک بگذارید
نظر بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *