هامون
آنچه یک معلول را بیش از هر چیز میآزارد، رخوت و ناامیدیست که پایش را درون چاردیواریهای بسته مسلول میکند. اما ارجحتر از موانعی که فرصتهای برابر برای اشتغال،تحصیل و رشد را میگیرد، نگاه تقدیرگرایانه به زندگی و سرنوشت خودش است. این مانع ذهنی است که خطاب به ما میگوید؛ نداشتن فرصت برای زندگی، اشتغال و تحصیل سرنوشت محتوم ماست. اما در این بین کسانی برمیخیزند؛ در شلوغی جامعه، جایی که همیشه با نگاههای سرزنشگر جواب میگرفتند، یک نیروی واقعی را به مدد طلبیده و بلند میگویند:مطالبهگری و زندگی حق ماست. ما هستیم؛ حقوقی داریم و جهانی که فرصتهای برابر رشد و حداقل خدمات رفاهی را در اختیارمان قرار دهد، خواسته ماست.
اجرای قانون حمایت از معلولان و بالا بردن مستمریها و حق کار و تحصیل و زندگی خواست هر معلولی است اما ناامیدی از کسب این حقوق در بین جمعیت بزرگ معلولان کشور موجب شده تا تشکلهای واقعی معلولان از مهمترین ابزاری که هر تشکل صنفی برای به کرسی نشاندن خواستههای صنفی جامعهی هدف باید داشته باشد، محروم باشد و آن مطالبهگری تودهای و جمعی است. سالها نبود تشکلهای صنفی واقعی برای پرستاران، بازنشستگان، معلمان، معلولان و کارگران موجب شده تا تصویری اشتباه از ساختار و کارکرد تشکلهای صنفی در ذهن جامعه شکل بگیرد و آن تشکلهای از بالا به پایین و دستوری است. در مقابل تشکلهایی هستند که به همت نیرویی که از جامعه هدف خود میگیرند، مطالبهگری میکنند. این نوع تشکلها مسلماً موفقتر خواهند بود.
در غیاب تشکلهای واقعی، معلولان بیشتر متضرر میشوند چون آنها عملاً به گوشه خانههایشان زندانی و از هر حقی محروم میشوند. معلولان تحت عنوان موجود ضعیف در جامعه تحقیر شده و سرزنش میشوند اما اراده، جدیت، مطالبهگری و اعتماد به نفسِ طلب حقوقشان همه این تصویر پوسیده و غیرانسانی جامعه به معلولان را در هم خواهد شکست.
نداشتن فرصت برابر برای اشتغال، تحصیل، خدمات درمانی و رفاهی و مسکن بیشتر مربوط به معلول-کارگران است. برخلاف معلولانی که در خانوادههای پولدار زندگی میکنند، محروم شدن معلول-کارگران (که البته شامل جمعیت بزرگ بیکار در بین آنان نیز هست) از هر یک از حقوق بالا که تا حدی در قانون حمایت از معلولان آمده، در زنگیشان به معنای واقعی کلمه خسارتبار است. به ویژه آنها که اندک حمایتی از سوی خانواده نیز ندارند.
در جهان سرمایهداری، سیاستهای نئولیبرالیستی که از سوی صندوق بینالمللی پول به کشورها تجویز میشود، بر پایه کاهش خدمات عمومی دولتها به نفع افزایش سود سرمایهداران و خصوصیسازی خدمات عمومی استوار است. افراد دارای معلولیت شدید و خیلی شدید با کاهش خدمات عمومی از جمله هزینههای سرسامآور درمان و توانبخشی که به علت خصوصیسازی بیماستانها و درمان در دستور کار قرار داده شده، بیشترین ضرر را میبینند. پایین بودن میزان مستمری معلولان به کمتر از 20 درصد حداقل دستمزد و عدم اجرای قانون حمایت از معلولان در خصوص پرداخت مستمری به اندازه حداقل دستمزد مصوب شورای عالی کار به معلولان شدید، به کار گرفتن کارگران معلول با دستمزدهای خیلی کم در مراکز بهزیستی خصوصی و کمیته امداد تا شرکتهای خصوصی همگی بخشی از سیاستهایی است که در ایران در نتیجه سیاستهای تعدیل ساختاری در حال اجرا است. این سیاستها بیش از هر چیز به ضرر افراد دارای معلولیت بوده است.
امروز متشکل شدن در تشکلهای صنفیِ واقعی و ساختن بدنه این تشکلها از فرد به فردمان و حرکت جمعی برای دستیابی به حقوقمان وظیفه همه است. اگر دغدغه معیشت داریم و اگر با وجود سختی بسیار برای دستمزدی کم به کاری مشغول هستیم و وقت نداریم، هرچه بیشتر باید در قالب فعالیت صنفی، کوشا باشیم. اگر عدم مناسبسازی شهرها و روستاها فرصت فعالیت صنفی را از ما میگیرد، اتفاقاً بیشتر باید به فعالیت صنفی اصرار بورزیم و از هر طریقی برای فعالیت در کنار همسرنوشتانمان تلاش کنیم. هیچ بهانهای نتراشیم. خودمان برای حقوق بر زمین مانده خودمان تلاش کنیم. هیچ راه دیگری پیش پای هیچکس اعم از معلول، کارگر، پرستار، بازنشسته و معلم نیست و همین است و بس. زندگی با ذلت حق هیچکس نیست؛ برای زندگی با عزت و در شأنمان تلاش کنیم.
منبع: کانال تلگرامی کمپین پیگیری حقوق معلولان، 13 دی 1398