پیرمرد و دریا، ارنست همینگوی، ترجمه زهرا بهرامی، انتشارات توانمندان، 1400، 94 ص.
The Old Man and the Sea , Ernest Hemingway , ISBN: 978-622-6216-85-2
برنده جایزه نوبل ادبی در سال 1954
موضوع:
داستانهای آمریکایی – قرن 20م.
American fiction — 20th century
متن پشت جلد کتاب:
برخی اساتید ادبیات گفتهاند همینگوی در داستان پیر مرد و دریا، «خدا را کشف کرده». محور اصلی داستان همینگوی «احساسات» است و این همان نکته اصلیای است که او اشاره کرده. در این داستان شگفت انگیز، احساساتگرایی با نبودن خود؛ خودنمایی میکنند. سانتیگو مثل اسپارتانها در قایق خود در میان اقیانوس نشسته است و نکته اصلی داستان که در تک تک عبارات آن نهفته است و در آنها نفوذ کرده این است که وقتی سانتیگو پیر خسته و کوفته است و غم و غصه دارد و در سراشیبی قرار دارد؛ دیرک قایقش را به دست میگیرد و در دهکده خوابیده پیش میرود. آن چیزی که خواننده در این لحظه حس میکند را نمیتوان به این سادگیها تشریح کرد، و این همان رازی است که کتابهای بزرگ و بهیاد ماندنی همراه خود دارند؛ شاید این راز «شفقت»، «دلسوزی» یا «انسانیت» باشد اما هر چه که هست به احساسات بشر مربوط میشود.
انتشارات توانمندان
ناشر تخصصی معلولیت و معلولان
تلفن: ۰۲۵۳۲۹۱۳۴۵۲ (ساعت ۸ الی ۱۷) ؛ تلگرام: ۰۹۳۹۸۳۷۳۴۳۵
آدرس: قم، بلوار محمد امین، خیابان گلستان، کوچه۱۱، پلاک۴، دفتر فرهنگ معلولین
ایمیل: nori1363@gmail.com
درباره نویسنده
ارنست همینگوی در سال 1899 در اوك پارك بیرون شیگاگو دیده به جهان گشود .پدرش پزشك و مادرش خانهدار و سخت پابند مذهب بود. ارنست میان شش فرزند دومین پسر خانواده بود. در مطالبی كه خودش در مورد زندگی نامش نوشته میگوید :«پدر و مادرم به طور كلی باهم هیچ توافق اخلاقی نداشتند و از این لحاظ خانواده ما و به خصوص من دچار گرفتاری و ناراحتی بودیم».
مادرش علاقهمند بود كه پسرش اهل كلیسا و خواننده سرودهای مذهبی باشد اما پدرش به ماهیگیری علاقهمند بود. چوب و تور ماهیگیری به دستش میداد تا تمرین ماهیگیری كند. ارنست همینگوی ده ساله بود كه با تفنگ و اصول شكار آشنا شد. هنگامی كه پا به مدرسه گذاشت احساس كرد كه به ادبیات بیشتر از درسهای دیگرعلاقهمند است. خود در این باره میگوید :«از قیافه و از بیان آموزگار ادبیاتم خوشم میآمد. احساس میكردم چیزی در من هست كه او در قالب ادبیات و شعرهایی كه میخواند خوب بازگو میكند. اما این كشش را نسبت به درسهای دیگرم آنچنان نداشتم».
ارنست در همین سالها شروع به نوشتن كرد. روزنامه مدرسه نخستین بازتاب اندیشه او شد. ارنست همچنان مینوشت اما بیشتر آنها را جز به یكی دو دوست صمیمی نشان نمیداد. دوره دبیرستان را در مدرسه عالی اوك پارك به پایان برد تا اینكه دوران تحول او از سال 1917 شروع شد. همینگوی كوشید كه وارد ارتش شود و سرانجام موفق شد و با احساس شور انگیزی وارد جبهه شد.
در سال 1921 ارنست با دختری به نام هدلی ریچاردسون كه او هم روزنامه نگار بود ازدواج كرد و در سال 1922 هر دو عازم جنگ یونان و تركیه شدند و همینگوی در آنجا دنبال دوستانی میگشت كه سرانجام با ازرا پوند و جمیز جویس آشنا شدند و این دو دوست همینگوی را تشویق به چاپ كتابهایش كردند.
در سال 1923 کتاب سه داستان و ده شعر ارنست توسط یكی از ناشرین فرانسه در پاریس منتشر شد و او را به اوج شهرت رساند در این حال همینگوی از زندگی خود ناراضی بود و میگفت :«نوشتن نمیتواند برای من پشتوانه زندگی باشد. و از روزی كه نوشتم نتوانستهام زخمی از زخمهای مالی زندگیام را درمان كنم. یا من به درد نوشتم نمیخورم یا مردم به درد خواندن…»
همینگوی در سال 1952 كتاب پیر مرد و دریا را نوشت و این سال برای همینگوی سال خوشی بود. او دو سال بعد جایزه نوبل ادبی را به خاطر همه كارهایش و كتاب معروفش پیرمرد و دریا دریافت نمود.
ارنست همینگوی جوان بلندبالای درشتاندام خوشقیافهی قویبنیهای بود. ورزشکار برجستهای بود و مشتزن قابلی بشمار میرفت. خبرنگار و روزنامهنویس چابکی بود. توانایی شگفتی برای آموختن داشت. پس از دو سه سال زندگی در اروپا بهزبانهای فرانسه و ایتالیایی و اسپانیایی حرف میزد. محجوب و سربهزیر بود، اما زنان را جذب میکرد و خود مجذوب آنها میشد. پول در کیف او قرار نمیگرفت و غالباً تا آخرین شاهیاش را خرج میکرد. همیشه خوش بود و تا شعاع بلندی فضای دور و بر خود را هم خوش میساخت.
ارنست کتابهایی نوشت و روی نویسندگان بزرگ نیز تأثیر گذاشت و در نهایت در سال ۱۹۶۱ در خانهاش با دو گلوله تفنگ شکاری مغز خود را پریشان کرد.
پیرمرد و دریا
هر روز یک شروع تازه است. خوش شانس بودن بهتره ولی من ترجیح میدم دقیق باشم.بعدش وقتی شانس میاد تو آمادهای. البته شانس چیزیه که به شکلهای مختلف ظاهر میشه و کسی نمیتونه تشخیصش بده …