جاناتان مرغ دریایی، ریچارد باخ، ترجمه زهرا بهرامی، انتشارات توانمندان، 1400، 48 ص.
Jonathan livingston seagull , ISBN: 978-622-6216-90-6
از پرفروش های نیویورک تایمز
موضوع:
داستانهای آمریکایی — قرن ۲۰م.
American fiction — 20th century
متن پشت جلد کتاب:
جاناتان مرغ دریایی، کتابی سرشار از امید است و بیانگر سه مرحله پر مفهوم زندگی انسانِ که برای به کمال رسیدن بهش نیاز دارد. داستان پرواز و رهایی. داستان چگونه پریدن و چگونه دل کندن، داستان رها کردن و شکستن تمام عادات. یک داستان نمادین که میشود از آن اوج گرفتن را آموخت. اینکه هرگز نباید مایوس شد و دست از تلاش کشید. نویسنده این کتاب، ریچارد باخ، خلبانی که تاکنون سه کتاب دربارهی پرواز نوشته است و جاناتان مرغ دریایی یکی از زیباترین این سه کتاب است…
انتشارات توانمندان
ناشر تخصصی معلولیت و معلولان
تلفن: ۰۲۵۳۲۹۱۳۴۵۲ (ساعت ۸ الی ۱۷) ؛ تلگرام: ۰۹۳۹۸۳۷۳۴۳۵
آدرس: قم، بلوار محمد امین، خیابان گلستان، کوچه۱۱، پلاک۴، دفتر فرهنگ معلولین
ایمیل: nori1363@gmail.com
معرفی جاناتان مرغ دریایی
کتاب جاناتان مرغ دریایی رمانی کوتاه اما بسیار پرمعنی و خواندنی اثر ریچارد باخ، نویسنده و خلبان آمریکایی است که در سال 1970 منتشر شده است.
در آغاز کتاب آمده است: تقدیم به جاناتان مرغ دریایی حقیقی، که درون همه ما زندگی میکند.
این کتاب در مورد جاناتان لیوینگستون، یک مرغ دریایی است که دوست ندارد مانند هزاران مرغ دریایی دیگر تنها در فکر خوردن و خوابیدن و گذراندن زندگی باشد. جاناتان قصد دارد به صورت حرفهای پرواز را یاد بگیرد. برای همین دور از سایر مرغان دریایی، تنهایی به تمرین مشغول است.
اندکی بعد جاناتان پی میبرد که دیگران به طرز عجیبی به او نگاه میکنند و کوششهای او را برای یادگیری پرواز درک نمیکنند. حتی پدر و مادرش هم برای او ناراحت هستند که فقط تمرین میکند و اصلا غذا نمیخورد و یک مشت پر و استخوان شدهاست. از او میخواهند که همرنگ جماعت باشد و مثل بقیه زندگی کند. اما جاناتان هدف والاتری دارد.
جاناتان هر روز با اشتیاق بیشتر تمرین و انواع تکنیکهای پرواز را کشف میکرد. ولی یک روز ارشد گروه او را به وسط مرغان دریایی که برای شورای بزرگ دورهم جمع شده بودند فراخواند و گفت:
جاناتان لیوینگستون مرغ دریایی، یک روز متوجه میشوی که بیمسئولیتی سرانجام خوبی ندارد. زندگی ناشناخته و ناشناختنی است، و ما چیزی از آن نمیدانیم جز اینکه به دنیا آمدهایم تا شکممان را سیر کنیم، و تا جایی که برایمان ممکن است زنده بمانیم و به این ترتیب جاناتان مرغ دریایی از گروه طرد شد.
جاناتان مرغ دریایی یک رمان کوتاه، پر مفهوم، سرشار از امید و مناسب برای همه افراد است و شما هم حتماً باید آن را مطالعه کنید! بیتردید داستان جاناتان الهام بخش همه آدمهایی است که به نوعی متفاوت هستند و به خاطر همین متفاوت بودن جامعه حاضر نیست آنها را بپذیرد. الهام بخش آدمهای طرد شدهای که به دنبال هدفی رفتهاند که همگان قادر به درک آن نیستند. الهام بخش انسانهایی که به زندگی فکر میکنند و میخواهند معنایی برای آن پیدا کنند. الهام بخش آدمهایی که از انگشتنما شدن نمیترسند و به هر نحوی هدف والای خود را دنبال میکنند. در این زمان با مرغ دریاییای مواجه هستیم که حاضر نیست تحقیر دیگران را بپذیرد و عصیانگر میشود. به مخالفت میپردازد و از کاری که کرده است پشیمان نمیشود.
کتاب جنبه عرفانی هم دارد که برای لو نرفتن بیشتر داستان کتاب به آن اشارهای نمیکنیم. در خواندن جاناتان مرغ دریایی تردید نداشته باشید و مطمين باشید این کتاب کوچک تا ابد در گوشهای از ذهن شما ماندگار خواهد شد.
دنیای پر از پرواز
ریچارد باخ آدم عجیبی است؛ یعنی اگر خودش تجربههای عجیب و غریب نداشت، نمیتوانست در کتابهایش هم حرفهای عجیب بزند یا بهتر است بگوییم حرفهای متفاوتی که اتفاقاً به دل مینشیند و اگر بعضی از اشتباهاتش را نادیده بگیریم، معمولاً به نکات خوبی اشاره میکند؛ نکاتی که باید آنها را خواند و بعد از چند ماه یا حتی چند سال دوباره سراغشان آمد و از نو مشغول خواندنشان شد تا ببینیم که درک ما متناسب با تغییرات زندگیمان نسبت به آنها چقدر تغییر کرده، اما این همه نکات خوب از کجا در متنهایش آمده؟
ریچارد باخ خودش اهل پرواز است. خلبان است و هواپیمای شخصی دارد. حتی گاهی مسافرهایی را برای سفرهای کوتاه با چند دلار به پرواز در میآورد. عاشق پرواز است و نوشتن برایش عجیب است؛ مثلاً در مقدمه کتاب «پندار» میگوید: «اصلا از نوشتن لذت نمیبرم. آنجا در تاریکی اگر قادر باشم که به ایدهای پشت کنم یا از گشودن دری به سوی آن امتناع کنم، هرگز دست به قلم نخواهم شد. اما گاه، انفجار مهیب دینامیتی از شیشه و آجر و تراشههای در حال پرواز در دیوار روبهرویی رخ میدهد و شخصی که با احتیاط از روی خرده شیشهها عبور میکند، گلوی مرا به چنگ میآورد و به آرامی میگوید: تا وقتی مرا با واژه بر روی کاغذ نیاوری، اجازه رفتن نمیدهم».
و چقدر خوب که باخ مشغول این نوشتنهای سخت میشود چون از تجربههای متفاوتی که کمتر کسی آنها را تجربه کرده حرف میزند؛ به عنوان مثال در کتاب «پندار» به قدری راحت و صمیمی از دنیای پرواز و اتفاقهای ساده و پیش پا افتاده خراب شدن هواپیما و روغن گیری و … میگوید که انگار اصلاً قرار نیست داستان بخوانید. همه چیز حول زندگی عادی او است و اتفاقاً برایش کلی هم پیام داشته میگذرد و یا در رمان «بیگانه» از زن و شوهر خلبانی حرف میزند که با جهانهای موازی مواجه میشوند و متوجه میشوند که هر تصمیمی میگیرند، چقدر میتواند مسیر زندگیشان را تغییر دهد. در «هیچ راهی دور نیست» هم باز از زبان پرندهها و از طریق همان ادبیات فولکلور درباره نگاه دوباره به تولد حرف میزند. خلاصه اینکه باخ دنیای شیرینی بین کار و شغل نویسندگیاش ایجاد کرده است. دقیقاً برعکس خیلی از نویسندگان و شاعران که همیشه از داشتن یک کار اداری دل خسته و افسرده بودند و کارشان را اجباری میدانستند که مانع پرورش توانایی اصلیشان که نویسندگی است میشد.
از مغرب تا مشرق دور
زمانیکه از جاناتان مرغ دریایی حرف میزنیم و تحسینهایمان برای دقتهای نویسندهاش زیاد میشود و حتی سایرین را به خواندن این کتاب تشویق میکنیم و به نظرمان هدیه خوبی است که میشود در کنار تمام کتاب نخوانیها یا کتابخوانیهای کم عمق (به لحاظ محتواهای ضعیف) دوستی را مهمان ماجرای این پرنده متفاوت کرد، حیف است که از ادبیات و داستانهای خودمان نگوییم؛ مثلاً از اینکه ما «منطق الطیر» داریم و آنجا هم سیمرغ میخواهند متفاوت زندگی کنند، مهمتر اینکه در همان آغاز ماجرا هر پرندهای با کلی ادعا و ادا دلیل به ظاهر موجهی میآورد تا مبادا پا در آن راه به ظاهر بی سر و ته بگذارد. حتی در میان حکایتهایی که عطار میگوید، باز هم داستان عاشق شدنها و رفتنهای سخت بسیار خواندنی میشوند؛ درست مثل شبی که پروانه بزرگ همه پروانهها را جمع میکند و میگوید که در دوردست شمعی هست، چه کسی حاضر است خود را به آن برساند و خبری برای ما بیاورد. یک پروانه میرود و فقط از دور قصر نورانی شده از شمع را میبیند و برمیگردد و ماجرا را برای بقیه تعریف میکند. پروانه بزرگ میگوید تو که عاشق نشدی.
پروانه دیگری میرود و به شمع نزدیکتر میشود اما باز هم شمع غالب میشود و پروانه فقط از حس نزدیکتر شدن به شمع میگوید تا اینکه پروانه سومی پیش شمع میرود و از عشق او بال و پرش در آتش میسوزد و دیگر باز نمیگردد. او با همین بی خبریاش صاحب خبر می شود. غرض اینکه «جاناتان مرغ دریایی» کتاب شیرین و جذابی است. حتی خیلی از نوجوانها و جوانهای دههی 70 از آن خاطره دارند و شاید هم همین کتاب محرکشان بوده برای تلاشهای بیشتر. جاناتان مرغ دریایی نمادی از نگاه و بینش آمریکایی به عرفان شرقی برای کمک به زندگی مادی انسانهاست و با عرفانی که ما میشناسیم، بسیار متفاوت است.
جاناتان مرغ دریایی
برای بسیاری از مرغان، تنها خوردن غذا مهم است و نه پرواز ؛ اما ما آزادیم هر جا که میخواهیم برویم و هر چه هستیم، باشیم …