صورتت را بشور و خودت باش دختر، ریچل هالیس، ترجمه زهرا بهرامی، انتشارات توانمندان، 1402، 235 ص.
ISBN: 978-622-5207-17-2
از پرفروش های نیویورک تایمز
موضوع ها:
هالیس، ریچل، ۱۹۸۳- م.
زنان مسیحی– راه و رسم زندگی
خودسازی در زنان
عزت نفس زنان
خوشبختی
موفقیت
متن پشت جلد کتاب:
زنان پیشرو زیادی وجود ندارد که به سایر زنان بگویند که صورتشان را بشویند و خودشان باشند. معمولاً ما به کسی نیاز داریم که مواظبمان باشد، یا به ندرت شغل مربی اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی را به ما میدهند. ریچل از روی محبت اما بسیار قاطع به ما میگوید که دیگر زمان آن رسیده که مثل سگ دممان را تکان ندهیم و زندگیهای با ارزش و موردعلاقه خودمان را داشته باشیم. کتاب خودت باش دختر، صحبتهایی رک و پوست کنده و راحتی است که به زنان این انگیزه را میدهد که به دنبال رویای خودشان باشند و از سردرگمی رهایی پیدا کنند …
انتشارات توانمندان
ناشر تخصصی معلولیت و معلولان
تلفن: ۰۲۵۳۲۹۱۳۴۵۲ (ساعت ۸ الی ۱۷) ؛ واتساپ و تلگرام: ۰۹۳۹۸۳۷۳۴۳۵
آدرس: قم، بلوار محمد امین، خیابان گلستان، کوچه۱۱، پلاک۴، دفتر فرهنگ معلولین
ایمیل: nori1363@gmail.com
درباره نویسنده
ریچل هالیس در 9 ژانویه 1983 در آمریکا به دنیا آمد. او در کتابهای خود به موضوع خودیاری و خودشناسی در زنان میپردازد. کتابهای او در فهرست کتابهای پرفروش آمازون و نیویورک تایمز قرار گرفته است. از جمله بهترین کتابهای ریچل هالیس میتوان به عناوینی چون «خودت باش دختر» و «شرمنده نباش دختر» اشاره کرد.
ریچل که از طرف مجله «اینک» به عنوان یکی از «30 کارآفرین برترِ زیر 30 سال» برگزیده شده است، از انرژی خود برای توانمندسازی زنان استفاده میکند تا کنترل زندگی خود را به دست گیرند و اهداف و آرزوهای خود را بدون ترس دنبال کنند. نگرش انگیزشی، الهامبخش، و قابل دستیابی او، رویکرد جدیدی است که این امکان را برای او فراهم میآورد تا با میلیونها زن در سرتاسر جهان، ارتباطی واقعی و صادقانه داشته باشد. ریچل با بِرندهای معروف همکاری داشته تا محتوای خلاقانه و جالب توجه برای وبلاگ سبک زندگی زنانی که برنده جایزه شدهاند، ایجاد کند. ریچل به همراه همسر و چهار فرزندش در لسآنجلس زندگی میکند.
جن هتمیکر ، بهترین نویسنده نیویورک تایمز برای کتاب «عشق و سردرگمی و جربزه » و دارای برنامه هفتگی زنده برای میلیونها نفر در سراسر دنیا درباره ریچل میگوید: «در اولین کتاب غیر داستانی ریچل هالیس، میفهمید که او اهل معرکهگیری نیست، و بیشتر نقش مربی زندگی را دارد. این یعنی اینکه خوانندگان کتابهای او تنها به دنبال الهام گرفتن نیستند، بلکه آنها ابزار درستی در دست دارند تا بتوانند رویاهایشان را واقعیت بخشند. تحقق یافتن رویاها دقیقاً همان چیزیست که ریچل دنبالش است. شما هم وقتی کتاب جدیدش را میخوانید دقیقاً باید همینطور باشید.»
همچنین مگان تامتی ، مؤسس و مدیرعامل شرکت اووروی درباره ریچل میگوید: «زنان پیشرو زیادی وجود ندارد که به سایر زنان بگویند که صورتشان را بشویند و خودشان باشند. معمولاً ما به کسی نیاز داریم که مواظبمان باشد، یا به ندرت شغل مربی اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی را به ما میدهند. ریچل از روی محبت اما بسیار قاطع به ما میگوید که دیگر زمان آن رسیده که مثل سگ دممان را تکان ندهیم و زندگیهای با ارزش و موردعلاقه خودمان را داشته باشیم. کتاب خودت باش دختر، صحبتهایی رک و پوست کنده و راحتی است که به زنان این انگیزه را میدهد که به دنبال رویای خودشان باشند و از سردرگمی رهایی پیدا کنند.»
مقدمه
سلام دختر، سلام!
این سرآغازی بزرگ برای این کتاب است، بخشی که در آن تمام مطالبی را برایتان تعریف میکنم که امیدوارم شما باقی کتاب را بخوانید. در این بخش میخواهم اهدافم را لیست کنم و انگیزه شما را برای خواندن کتاب بیشتر کنم. همچنین این قسمت نامه مهمی است برای افرادی که در کتابفروشی میایستند و میخواهند تصمیم بگیرند که این کتاب را بخرند یا نه، دوستش داشته باشند یا نه، معجزه تغییر زندگی، فنگشویی و کلماتی که الان میخوانند در تصمیمگیری به آنها کمک خواهد کرد. منظورم این است که برای نوشتن این نامه کوچک احساس فشار زیادی میکنم، اما به هر حال، این مقدمه را برایتان مینویسم.
این کتاب در مورد یک سری دروغهای دردناک و البته یک حقیقت مهم است. حقیقت؟ بله، شما و فقط خود شما در نهایت مسئول این هستید که چه کسی باشید و چه اندازه شاد باشید. این همان حقیقت است.
اشتباه نکنید. من تصمیم دارم هزاران داستان خندهدار، عجیب غریب، خجالتآور، ناراحت کننده و احمقانه برایتان تعریف کنم، اما هر کدام از آنها به همین واقعیت مختصر و مفید و ارزشمند میرسند: زندگی شما به خودتان بستگی دارد.
ولی اگر در آغاز دروغهایی که بر سر راهتان قرار دارد را درک نکنید هرگز نمیتوانید حقیقت و واقعیت موجود را کشف کنید. باید بدانید این شما هستید که شادی و خوشبختیتان را انتخاب میکنید، و شما هستید که کنترل زندگی خودتان را به دست دارید. این یکی از آن دسته چیزهایی است که باید دو دستی به آن بچسبیم و به عنوان یک هشدار روی تابلوی اعلانات بزنیم… اما این تنها چیزی نیست که شما باید بدانید.
شما نیاز دارید تا هر دروغی که همه عمر به خودتان گفتهاید را شناسایی کنید و به شکلی هدفمند نابودش کنید.
چرا؟
چون بدون اینکه ابتدا بدانید کجا هستید و چه جایگاهی دارید، ممکن نیست که بتوانید جایگاه جدیدی داشته باشید، یا به فرد جدیدی تبدیل شوید. خودآگاهی که ناشی از کنکاش و دروننگری و شناخت از خود واقعی در زمان حال باشد، بسیار ارزشمند است.
آیا تا به حال به این باور رسیدهاید که به قدر کافی خوب نیستید؟ یا به قدر کافی لاغر نیستید؟ یا اینکه آدم دوست داشتنی نیستید؟ یا حتی اینکه مادر بدی هستید؟ تا به حال به این باور رسیدهاید که لایق این بدرفتاریها هستید؟ یا اینکه هرگز به چیزی نمیرسید؟
همه اینها دروغی بیش نیستند.
همه این دروغها توسط جامعه و رسانهها، یا در خود خانوادهمان، و یا اگر بخواهم رک بگویم، توسط خود شیطان در ذهن ما حک شدهاند. این دروغها، برای احساس با ارزش بودن و توانایی ما در انجام وظیفه بسیار خطرناک و مخرب هستند. وحشتناکترین چیز در مورد آنها این است که ما به ندرت آنها را میشنویم. ما به ندرت این دروغهایی که در مورد خودمان ایجاد کردهایم را میشنویم، چرا که مدتهاست با صدای بلند در گوش ما نواخته شدهاند تا جایی که به یک صدای عادی تبدیل شدهاند. روایتهای نفرتانگیزی که هر روز ما را بمباران میکنند، با این حال، حتی متوجه نمیشویم که وجود دارند. شناخت دروغهایی که در مورد خودمان قبول کردهایم، کلیدی است برای ارتقای یک نسخه بهتر از خودمان. اگر بتوانیم هسته اصلی دست و پا زدنهایمان را بشناسیم، و همچنین درک کنیم که میتوانیم بر آنها غلبه کنیم، پس میتوانیم به طور کامل مسیر حرکتمان را تغییر دهیم.
به همین دلیل است که من این کتاب را مینویسم. به همین دلیل است که وب سایتی ایجاد کردم و موضوع اصلی آن را صحبت درباره نحوه رفتار والدین با فرزندان یا تحکیم زندگی زناشویی قرار دادم. به همین دلیل است که من سی راه مختلف را برای تمیز کردن ماشین لباسشویی درب از جلو یاد گرفتم و قبل از آموزش به خانوادهام آن را به اعضای سایتم آموزش دادم. به همین دلیل است که تناسب دقیق چاشنی و مرکبات را میدانم تا طعم کباب را شگفتانگیز کنم. البته، من در وب سایتم، و در دنیای مجازی درباره دسته کاملی از موضوعات مختلف صحبت میکنم، اما در نهایت آنها همه به یک چیز میرسند: اینها عناصر زندگی من هستند، و من میخواهم از آنها به خوبی استفاده کنم. این پستها و مطالب نشان میدهند که من چطور رشد کردم و چطور چیزها را یاد گرفتم، و میخواهم که آن مطالب باعث رشد و تشویق و دلگرمی زنان دیگر نیز بشود. فکر میکنم اگر در خانه تحصیل میکردم یا بافنده یا عکاس یا مکرومهدوز بودم، از آن کارها برای بهتر کردن خودم و ارتقای دوستانم استفاده میکردم. اما اکنون در هیچ کدام از این موقعیتها نیستم. من با امور مربوط به سبک زندگی مشغول هستم، بنابراین بر روی تولید محتوا تمرکز میکنم که مربوط به حوزه سبک زندگی باشد.
به هر حال، در شروع این حرفه متوجه شدم که بسیاری از زنان تمایل دارند سبک زندگیشان طوری باشد که در رؤیاهایشان آرزویش را داشتند. اما بسیاری از این تصورات غیرممکن و همانند دیگر دروغهایی هستند که به ما تحمیل شدهاند، پس مصمم شدم که از همین اول صادق باشیم. قسم خوردهام که قابل اعتماد و صمیمی باشم، و برای هر عکسی که از کاپ کیک تزئین شده زیبایم به اشتراک میگذارم، عکسی هم از خودم با چهره بیحالم بگذارم. اگر به یک مکان تجملاتی مثل مراسم اسکار میروم، پست راجع به چالشهایم برای کاهش وزن و عکسی از خودم که هجده کیلو اضافه وزن دارم را نیز به اشتراک بگذارم. راجع به همه اینها با شما صحبت کردم: از چالشهایم در ازدواج، تا افسردگی پس از زایمان و احساس حسادت، ترس، عصبانیت، بدقلقی، بیارزشی، دوست داشتنی نبودن. سعی کردم کاملاً به طور واقعی نشان دهم که کی هستم و از کجا آمدهام. جداً باید بگویم که یکی از جالبترین کارهایی که تا به حال انجام دادهام انتشار عکسی از ترکهای ناشی از چاقی در اینترنت بوده است. و هنوز هم کامنتهایی راجع به آن عکس دریافت میکنم. زنان از سراسر جهان هنوز هم برای من ایمیل میفرستند و از من میپرسند که چگونه تمام این چالشها را با هم مدیریت میکنم. میتوانم درد و رنج این افراد را در ایمیلشان احساس کنم. میتوانم صدای افسوس را در کلماتی که برای توصیف سختیهای شخصیشان به کار میبرند بشنوم و این موضوع باعث میشود قلبم از ناراحتی برای آنها تیر بکشد.
البته من هنوز هم پاسخ ایمیلهایشان را میدهم. به هر کدام از آنها میگویم که چقدر زیبا و قوی هستند. آنها را جنگجو، با جرأت و مبارز خطاب میکنم. به آنها میگویم که هرگز تسلیم نشوند. چه حس خوشایندیست وقتی این حرفها را به کسی میگویم که برای من کاملاً یک شخص غریبه است. اما این همه چیزی که میخواهم بگویم نیست. این چیزی نیست که قصد دارم به خواهرم یا بهترین دوستم که دچار رنج و درد شده، بگویم. این چیزی نیست که آرزو داشتم وقتی جوانتر بودم به خودم میگفتم. چون تمامی افرادی که به من نزدیک هستند مرا به عنوان یک فرد مشوق و حامی میشناسند. اما مطمئن باشید هرگز به خود اجازه نمیدهم که شاهد غرق شدن شما باشم. حقیقت این است که شما قوی، با جرأت و مبارز هستید… به این دلیل اینها را به شما میگویم که میخواهم این ویژگیها را در خودتان بیابید. میخواهم شانههایتان را محکم بگیرم و اینقدر تکانتان بدهم تا دندانهایتان به هم بخورند. میخواهم در مقابل صورتتان بایستم تا زمانی که شجاعت پیدا کنید و در چشمهای من نگاه کنید و پاسخی برای سؤالتان پیدا کنید.
میخواهم با تمام قدرتِ ریههایم فریاد بزنم تا اینکه این حقیقت بزرگ را بدانید: این شما هستید که کنترل زندگی خودتان را در دست دارید. شما فقط و فقط یک بار شانس زندگی کردن دارید و زندگی در حال گذر از کنار شماست. دست از سرزنش کردن خودتان بردارید و این کار را کنار بگذارید، و اجازه ندهید که دیگران هم این کار را انجام دهند و شما را سرزنش کنند. به کمتر از چیزی که لایق آن هستید، راضی نشوید. برای تحت تأثیر قرار دادن افرادی که واقعاً دوستشان ندارید چیزی نخرید که نتوانید از پس هزینههایش بر بیایید. از نادیده گرفتن احساساتتان دست بردارید و برای احساساتتان بها و ارزش قائل شوید. به جای مادری کردن برای فرزندتان، سعی نکنید با خریدن غذا، یا اسباببازی یا لباس، عشقتان را به او نشان دهید چون قطعاً این کارها از وظیفه مادری آسانتر است. از سوء استفاده از بدن و ذهنتان دست بردارید. صبر کنید! فقط از این مسیر بیپایان رها شوید. زندگی شما قرار است سفری تفریحی از یک مکان منحصر به فرد به مکانی دیگر باشد؛ قرار نیست که مثل چرخ و فلکی باشد که بارها و بارها شما را به همان نقطه ابتدایی برگرداند.
زندگی شما حتماً نباید مثل زندگی من به نظر برسد. اصلاً زندگی شما نباید شبیه زندگی هیچ کس دیگری باشد، اما این زندگی را حداقل باید خودتان خلق کنید.
سخت است؟ البته! اما راه آسانتر این است که روی مبل لم دهید، سی کیلو اضافه وزن پیدا کنید، در حالی که زندگیتان میگذرد. آیا تغییر یک شبه رخ خواهد داد؟ امکان ندارد! این یک فرآیند مادام العمر است. شما چندین ابزار و تکنیک متفاوت را امتحان میکنید، در صورتی که برخی از آنها احساس خوبی به شما خواهند داد، ممکن است یکی از آنها جواب بدهد و سی و هفت راهکار دیگر به درد نخور و بیفایده باشند. با این حال، باز فردا بیدار میشوید و دوباره همین کارها راانجام میدهید و دوباره و دوباره. و اینگونه است که شکست میخورید.
بعد از مدتها دوباره نوشیدنی مینوشید، وقتی بقیه حواسشان به شما نیست، نصف کیک تولد را میخورید، سر همسرتان جیغ میکشید. به اینها عادت میکنید چون این زندگی شماست و زندگیتان همینطور هم ادامه مییابد. اما زمانی که فهمیدید این شما هستید که واقعاً زندگیتان را تحت کنترل دارید، دوباره بیدار میشوید و دوباره تلاش میکنید. و تا زمانی ادامه خواهید داد که احساس کنید که در دست داشتن کنترل زندگی سادهتر از خارج شدن کنترل از دست شما میباشد. این به روش زندگی شما تبدیل خواهد شد و شما به فردی تبدیل خواهید شد که باید باشید.
در اینجا، ارزش این را دارد که بپرسیم، ایمان چه نقشی در تمام اینها بازی میکند. به عنوان یک مسیحی، من یاد گرفتم که همه چیز در دست خداوند است، که خداوند برنامهای برای زندگی من در نظر دارد، و من با تمام وجودم اعتقاد دارم که این موضوع واقعی و درست است. معتقدم که خداوند همه ما را بدون قید و شرط دوست دارد، اما به خاطر اینکه انسان خوبی هستیم نباید به سادگی استعدادها و نعمتهایی را که او به ما داده نادیده بگیریم. کرم شبتاب فوقالعاده است، اما اگر کرم شبتاب در مسیرش متوقف شود، فقط به دلیل اینکه فکر میکند که به اندازه کافی خوب است آن وقت همه ما دیدن آن موجود زیبایی (پروانه) را که آن کرم میتوانست به آن تبدیل شود را از دست میدادیم.
شما میتوانید بهتر از آنی باشید که هستید.
این همان چیزیست که میخواهم به زنانی که از من درخواست مشاوره دارند بگویم. ممکن است شنیدنش سخت باشد اما این اطلاعات و آگاهیها به دنبال این حقیقت شیرین میآید که: شما به بهتر از آنچه هستید تبدیل خواهید شد، و با این دانش و اطلاعات، کاملاً بر هر آنچه انجام میدهید کنترل خواهید داشت.
همین قضیه ایدهای را در ذهن من روشن کرد.
چه میشود اگر من کتابی کامل راجع به تمام چالشهایی که داشتم بنویسم و بعد مراحلی را که به من کمک کرد تا از آن زمانهای پر چالش بگذرم را توضیح دهم؟ چه میشود اگر راجع به تمامی شکستها و لحظات خجالتآورم برایتان بگویم؟ چه میشود اگر بدانید که بزرگترین خجالت من این است که بعضی وقتها آنقدر عصبانی میشوم که سر بچههایم جیغ میزنم؟ غر نمیزنم، آنها را به دشت سرزنش نمیکنم، اما با صدای بلند جیغ میکشم که وقتی بعدش به آن فکر میکنم حالت تهوع میگیرم. چه میشود اگر بشنوید که در حال حاضر سه تا دندان خراب در دهانم دارم، چون از دندانپزشکی به شدت میترسم؟ چه میشود اگر در مورد سلولیتها یا چربیهای اضافهای صحبت کنم که وقتی تاپ حلقهای تنگ میپوشم مثل پستان سوم بین بازو و سینهام ایجاد میشوند؟ اگر به این اشاره کنم که چاق هستم، چطور؟ یا موهایی که روی خال صورتم رشد میکند؟ یا راجع به تزلزل و سستیام؟ چه میشود اگر کتابم را با صحبت درباره خیس کردن شلوارم به عنوان یک فرد بالغ شروع کنم، و بگویم که این اولین بارم نبوده و آخرین بارم هم نخواهد بود؟ و چه میشود اگر به شما بگویم که علیرغم اعترافاتی که کردم، اگر چه که آنها خندهدار، شرمآور، یا ناخوشایند هستند، من در کل در خودم احساس آرامش دارم؟ من عاشق خودم هستم، حتی وقتی کارهایی میکنم که به آنها افتخار نمیکنم؟ و این امکان دارد چون میدانم به طور کامل کنترل تغییر زندگیام را در دست دارم؟ من توانایی کنترل شخصی که به آن تبدیل خواهم شد را دارم. به لطف خدا، فردا بیدار میشوم و فرصت دیگری برای بهتر کردن این زندگی را دارم. به لطف خدا سی و پنج سال در بعضی موارد از زندگیام به سختی تلاش کردم (مثل درست کردن یک خوراک گوشت پر از پنیر) تا اصلاحات لازم را ایجاد کردم. و مواردی دیگر (مانند کنترل اضطراب و استرس) که همیشه تلاش میکنم تا زوایای مختلف این مورد را بررسی و بهبود ببخشم.
این سفر مادامالعمر زندگی است اما از این که هر روز چیز جدیدی میآموزم و در حال رشد هستم احساس آرامش دارم.
با چه چیزهایی دست و پنجه نرم کردم؟ چه دروغهایی را تا به حال درباره خودم باور داشتم؟
این فهرست خیلی طولانی است. آنقدر طولانی که تصمیم گرفتم که هر فصل را به یک موضوع خاص اختصاص دهم. هر فصل از این کتاب با دروغی شروع میشود که من درباره خودم باور داشتم، و آنچه که در ادامه فصل میآید، داستانهایی است در مورد این که چگونه آن دروغ خاص باعث عقب ماندن من میشد، و چه آسیبی به من میرساند، و حتی در برخی موارد باعث میشد که من به دیگران آسیب برسانم. اما با اعتراف و پذیرش این دروغها، قدرتشان را از آنها گرفتم. من برای شما توضیح خواهم داد که چطور تغییراتی در زندگیام ایجاد کردم تا بتوانم بر مشکلات غلبه کنم، برخی باعث موفقیتم شدند، و برخی هم باعث شدند تا من بین خودم و ناامنی همیشگی زندگیام در نوسان باشم.
تزلزل و سستیهای من چه هستند؟ خب، در اینجا بعضی از بدترین و بزرگترین آنها را خواهید خواند، بدون هیچ نظم و ترتیب خاصی. امیدوارم که باعث تشویق و دلگرمی شما شوند. امیدوارم که بتوانید ایدههای مفیدی از این کتاب بیاموزید. دوستان عزیزم، بیشتر از همه، امیدوارم با تکیه بر این اطلاعات، به همان شخصیتی تبدیل شوید که دوست دارید باشید. و در روزهای سخت، به یاد داشته باشید که چه به اندازه یک سانتیمتر، یا چه به اندازه یک کیلومتر تنها چیزی که نیاز دارید، عزم و اراده حرکت رو به جلو در زندگیتان است.
دوستدار شما
ریچل
فهرست
درباره نویسنده 7
مقدمه 9
دروغ اول: چیز دیگری غیر از خودم میتواند مرا خوشحال کند 17
دروغ دوم: از فردا شروع میکنم 27
دروغ سوم: به اندازه کافی خوب نیستم 37
دروغ چهارم: من از تو بهترم 53
دروغ پنجم: دوست داشتن این مرد برایم کافی است. 65
دروغ ششم: «نه گفتن» آخرین جواب است 79
دروغ هفتم: من در برقراری رابطه زناشویی اصلاً خوب نبودم 99
دروغ هشتم: من نمیدانم چطور باید مادر خوبی باشم 107
دروغ نهم: من مادر خوبی نیستم 117
دروغ دهم: من باید خیلی جلوتر از امروزم میبودم 131
دروغ یازدهم: بچههای مردم خیلی تمیزتر، مرتبتر و مؤدبتر هستند 141
دروغ دوازدهم: باید ارزش خودم را پایین بیاورم 153
دروغ سیزدهم: میخواهم با مت دیمون ازدواج کنم 163
دروغ چهاردهم: من نویسنده بسیار بدی هستم 175
دروغ پانزدهم: من هرگز نمیتوانم این مخمصه را پشت سر بگذارم 183
دروغ شانزدهم: من نمیتوانم حقیقت را بگویم 191
دروغ هفدهم: وزنم معرف شخصیت من است 207
دروغ هجدهم: فقط یک راه درست برای زندگی کردن وجود دارد 219
دروغ نوزدهم: من به یک قهرمان نیاز دارم 229
خودت باش دختر
زندگی قرار نیست مثل یک چرخ و فلک باشد که شما را مدام به همان نقطهی قبلی برگرداند. قرار نیست زندگیتان شبیه زندگی من باشد. اصلا زندگی شما نباید شبیه زندگی دیگران باشد. بلکه باید ساختهی دست خودتان و حاصل تلاش خودتان باشد.
من یک معتاد به کار در حال ترک هستم و این کلمات را با همان شرم و خجالتی به زبان میآورم که اگر هر نوع اعتیاد دیگری داشتم، احساس میکردم…