تنهای محشر، زهرا زاهدی پور، انتشارات توانمندان و دفتر فرهنگ معلولین، ۱۳۹۸، ۱۲۱ ص.
ISBN: 978-622-6216-39-5
موضوع (ها):
شعر فارسی– قرن ۱۴
انتشارات توانمندان
ناشر تخصصی معلولیت و معلولان
تلفن: ۰۲۵۳۲۹۱۳۴۵۲ (ساعت ۸ الی ۱۷) ؛ تلگرام: ۰۹۳۹۸۳۷۳۴۳۵
آدرس: قم، بلوار محمد امین، خیابان گلستان، کوچه۱۱، پلاک۴، دفتر فرهنگ معلولین
ایمیل: nori1363@gmail.com
شناختی از خودم
اینجانب زهرا زاهدیپور متولد ۱۳۶۲ با تحصیلات پیش دانشگاهی و دارای بیماری نادر هستم. از سال ۱۳۸۲ در این وضعیتام و تقریباً ۱۷ سال است که بیمارم و از سال ۱۳۹۰ زمینگیر و ویلچری شدم. چهار تا خواهرم در اثر این بیماری فوت شدند و من آخرین فرزند خانواده هستم. با پدر و مادر سالمند و دارای آلزایمر زندگی میکنم. پزشکان امیدوار هستند با توانبخشی، فیزیوتراپی، کار درمانی و با تزریق سلولهای بنیادی مانع پیشرفت این بیماری شوند. با مشکلات بسیاری هر روز دست و پنجه نرم میکنم؛ اما با این حال استعدادهایی دارم که متأسفانه این بیماری مانع شکوفا شدن آن میشود.
یکی از فرصتهای زندگیام، دوست مهربان و با عاطفهای است که همواره لطف و کرامتش نصیبم شده است؛ خانم زهرا احمدیان چیزی در دوستی کم نگذاشته و مشوق و محرکم بوده است. لازم است از او تشکر و قدردانی نمایم.
زهرا زاهدیپور
دوست صمیمی
سلام بر انتشارات توانمندان و خدا قوت خدمتتان بابت کارها و نیتهای بزرگی که دارید و بسیار قابل تقدیر و احترام است.
زهرا زاهدیپور نام دختری است که در صفحات اول این مجموعه خودش را بسیار کوتاه معرفی کرده است، دختری که مدتی پیش در سایه بیماری نادرش گوشه عزلت گزیده بود و تنها همدم تنهاییهایش مرور و تکرار تعداد مشکلات روحی و جسمیاش بود. خداوند را سپاس که کمکم به استعدادش پی برد و شعرگونههایی بدون قافیه و ردیف که معجونی از شعر نو و کلاسیک است را به رشته تحریر درآورد. جالب اینجاست که این مدل شعر گونهها مرا یاد قلم هنرمند فقید سیلور استاین میاندازد و مهمترین ویژگی آنها منتقل کردن مفاهیم به صورت خیلی ساده، محاورهای یا گاهی طنز است که آدمی را با خودش همراه میکند.
با سپاس فراوان از شما بزرگواران و عزیزان که نور امید را در تاریکیهای زندگی سخت زهرا برمیافروزید.
زهرا احمدیان
۵ تیرماه ۱۳۹۸
سخن ناشر
هر هفته چند کتاب مجموعه داستان، رمان بلند، مجموعه اشعار و دیگر موضوعات از طرف افراد دارای معلولیت از سراسر کشور به دفتر انتشارات میرسد. با اینکه هنوز اطلاعیه رسمی نداده و رسماً در رسانهها اعلام نکردهایم که «انتشارات توانمندان» و «دفتر فرهنگ معلولین» آثار معلولین را منتشر میکند. به طوری که هم اکنون دهها جلد کتاب در نوبت تایپ، ویرایش یا دیگر امور چاپ و نشر است.
این مرکز با بودجه محدود مردمی اداره میشود و متأسفانه تاکنون سازمانهای دولتی هیچ حمایتی نکردهاند. البته استقبال معلولین از تألیف کتاب، گویای این است که آنان دارای استعدادها و تواناییهای مطلوب ولی نهفته و بالقوه هستند و با اندک توجه میتوانند بهترین آثار را خلق کنند.
این کتاب مجموعه اشعار خانم زهرا زاهدیپور است که از سال ۱۳۸۲ بیماری نادری پیدا کرد و کمکم اعضای حرکتیاش مختل گردید و هم اکنون روی ویلچر است. زهرا خانم ۳۶ ساله است و علاوه بر کارهای خودش، به پدر و مادر سالخوردهاش نیز رسیدگی میکند.
اشعار او حلاوت و جذابیت خاصی دارد، ساده و گویا؛ دارای واژگان اندک ولی پرمعنا است. امید است خانم زاهدیپور سلامتی خود را بازیافته و بتواند خدمات فرهنگی بیشتری به هموطنان داشته باشد.
انتشارات توانمندان
شهریورماه ۱۳۹۸
دنیایی دیگر
حدود بیست و پنج سال قبل در جلسهای بودم که بعضی از پژوهشگران حوزه آموزش و پرورش و پژوهش معلولان، نیز برخی استادان ادبیات دانشگاه که کمتر شناختی از معلولان داشتند، حاضر بودند. قطعه سرودهای از یکی از معلولان را به یکی از استادان نشان دادم و نظرش را جویا شدم. او پس از مطالعه و خواندن شعر با عصبانیت گفت این نه شعر سنتی و نه شعر سپید و نه شعر نو و نه نثر است و همه چیز هست غیر از شعر و ادبیات و برگه را دور انداخت. یکی از افرادی که سر و کار چندین ساله با معلولان داشت و در کنار ما نشسته بود، واکنش نشان داد و گفت: استاد اگر شعر وزین و ضابطهمند شما را به معلولان بدهند، شاید آنان هم همین داوری را خواهند داشت.
بحث جدی شروع شد و تمامی جلسه تحت تأثیر قرار گرفت و هر یک از شرکت کنندگان سخنی و اظهارنظری کردند. من برای اولین بار متوجه نکتهای شدم و آن دنیای افراد و اقشار و تفاوت این دنیاها و اینکه هر فرد و هر قشر از جامعه حق دارد فقط درباره دنیای خودش اظهارنظر کند و دنیای دیگران را با معیارهای خودش نباید بسنجد و منکوب نماید. معلولان دنیایی دارند و بر مبنای آن ادبیات و فرهنگ، روابط اجتماعی، شعر و نثر خودشان را ساختهاند. افراد عادی حق ندارند بگویند، دنیای آنان چون مغایر با دنیای ما است پس خوب نیست؛ شعر آنان به دلیل نداشتن ضوابط شعر ما، پس مذموم و غیر مقبول است.
کم کم طی سالها به این نتیجه رسیدم، معماران و بنیانگذاران پارالمپیک که نظام خاصی برای ورزش معلولان پیریزی کردند، به همین نکته رسیده بودند. نیز افرادی که درصدد ایجاد نظام مخصوص برای آموزش و پرورش معلولان بودهاند، مبنای تفکرشان همین نکته بوده است. این نکته همان چیزی است که زهرا احمدی دوست صمیمی خانم زاهدیپور در یادداشت قبلی از آن به «شعر گونه» یاد کرده است.
بالاخره به یک تفکر رسیدهام که شعر، نثر، گفتمان و دیگر امور معلولین متعلق به دنیای خودشان است و باید بر اساس شاخصها و ضوابط خودشان سنجیده و داوری گردد. اما متأسفانه در ایران تاکنون چنین راهبردی به رسمیت شناخته نشده است و همواره درصدد هستیم دنیای افراد غیر معلول را بر معلولان تحمیل کنیم. البته این که افراد عادی و معلولان باید در نظامهایی با هم زندگی کنند و همزیستی داشته باشند، هم نکتهای به غایت صحیح است و فعلاً وارد آن حیطه نمیشوم؛ بلکه میخواهم بگویم من و همکارانم در «دفتر فرهنگ معلولین» آگاهانه و عملاً مجموعه اشعار معلولان را منتشر کردهایم و منتشر میکنیم، چرا؟
به دلیل اینکه میخواهیم دنیای آنان و شعر آنان را در اختیار متخصصان قرار دهیم تا به بررسی و نقادی آن پرداخته و از این طریق دغدغهها و تفکرات آنان و سبک شعری آنان شناخته شود. و آیندگاه متوجه باشند در کنار مکاتب ادبی و نحلههای شعری، جایگاهی هم به شعر معلولیتی بدهند و به تدریج ضوابط و قواعد آن را شناسایی و برای آن دانش جدید عروض و قافیه بنویسند و خلاصه اینکه دنیای معلولان رسمیت و مقبولیت پیدا کند.
این مطلب را نوشتم تا پاسخی باشد به همه نقدها و ایرادهایی که به ما میگیرند. شخصی زنگ زد و گفت من چندین سال استاد دانشگاه در رشته ادبیات هستم و این اشعاری که شما چاپ میکنید با هیچ ضابطه و قاعده شعری منطبق نیست. من در جواب گفتم اتفاقاً ما هم به همین دلیل اینها را منتشر کردهایم تا نشان دهیم دنیای دیگری هست که در کنار ما است ولی از آن آگاهی نداریم و این اشعار به آن دنیا تعلق دارد.
امیدوارم خانم زاهدیپور عزیز که توسط نویسنده توانا و فرهیخته خانم احمد معرفی شد و دیگر شاعران و نویسندگان دارای معلولیت تلاش کنند بیشتر بسرایند و بنویسند تا مردم با دنیای آنان بیشتر آشنا شوند. اما متأسفانه معلولان از طرح شعرهایشان، از نوشتن دیدگاههای خودشان و خلاصه از ارائه هر آنچه مربوط به دنیای معلولان باشد هراس و ترس دارند. عدهای هم اینان را بیشتر میترسانند، مثلاً به آنان میگویند چرا از اقشار عادی فاصله میگیرید و چرا خود را متعلق به جامعه معلولان میدانید؛ موفقیت شما مرهون اینست که مانند افراد عادی باشید و زندگی عادی، رفتار عادی، نوشتهها و شعرهای عادی داشته باشید.
اما همانطور که افراد عادی نمیتوانند مانند معلولان زندگی کنند، معلولان هم نمیتوانند مانند عادیها باشند. البته این دو قشر میتوانند در کنار هم همکاری، همفکری و همزیستی داشته باشند، اما عادی شدن افراد دارای معلولیت خیالی بیش نیست و معلولان باید جامعه، زندگی، فرهنگ و شعر متناسب با اقتضائات خودشان را بسازند و شجاعانه از هویت خود دفاع نمایند.
محمد نوری
مدیرعامل دفتر فرهنگ معلولین
فهرست
شناختی از خودم ۷
دوست صمیمی ۹
سخن ناشر ۱۱
دنیایی دیگر ۱۳
سرودهها
عزاداری ۱۹
خواهر ۲۱
غم بیکسی ۲۳
نامه برای لیلا ۲۵
بلبل ناز ۲۹
مدرسه ۳۱
شب ۳۳
خوبی ۳۵
پژمرد ۳۷
خط یادگار ۳۹
درس ۴۱
دریای محبت ۴۳
عاشقی ۴۵
شهر پر ولگرد ۴۷
سنگ مزارم ۴۹
مریض بیچیز ۵۱
کنارم ۵۳
گل گم کرده ۵۵
گشایش در ۵۷
زندگی رؤیایی ۵۹
همنشین دل ۶۱
خدای رحیم ۶۳
وطنم ۶۵
ای بیماری ۶۷
چراغ ایزد ۶۹
بند کیفتم ۷۱
کلاغه ۷۳
پاییز ۷۵
ویلچر ۷۷
سلول بنیادی ۷۹
روستا ۸۱
شهر آلوده ۸۳
رسیدگی ۸۵
تحصیلات خالی ۸۷
غول ازدواج ۸۹
فشار گرانی ۹۱
آشپزی ۹۳
معضل مسکن ۹۵
کشاورزی ۹۷
کَرَم ۹۹
مدرک ۱۰۱
عروسی زمستان ۱۰۳
خواب دیدن ۱۰۵
دل آسمان ۱۰۷
دیوانه ۱۰۹
اعظم دوست ۱۱۱
یلدا ۱۱۳
جاده عمر ۱۱۵
دیار غربیان ۱۱۷
گوشی ۱۱۹
چرخ گردون ۱۲۱