نگاهی به نامه سرگشاده کمپین حقوق معلولان به ریاست محترم سازمان بهزیستی کشور
محمد حسینی
نامهای در تاریخ 29 آذرماه 1398 توسط کمپین پیگیری حقوق افراد دارای معلولیت خطاب به دکتر وحید قبادیدانا در خبرگزاری ایرنا منتشر شد. این نامه در مورد فسادهایی مالی است که اخیراً در سازمان بهزیستی کشور کشف شده و توسط رئیس محترم این سازمان علنی شده است.
متن این نامه مستند به گفتهها و اظهارات رئیس سازمان بهزیستی و دیگر مسئولین ارشد این سازمان است و به نظر میرسد هر جای دیگر دنیا چنین حادثه هولناکی اتفاق افتاده بود، زلزلهای همه بخشهای مدیریت کشور را فرا میگرفت. هولناک از این نظر که چندین سال بلکه چند دهه حقوق افراد معلول توسط عدهای سرقت میشده و این معلولان به دلیل نداشتن گاه چند هزار تومان چه مشکلات بزرگی را متحمل میشدند.
اولاً خود معلولان چرا نسبت به این نامه واکنش علنی و سراسری نشان نمیدهند، لازم است به روشهای مختلف از انتشار این نامه پشتیبانی کنند و از ریاست سازمان با جدیت بخواهند با افراد مجرم و خطا کار برخورد کند.
دوم رئیس سازمان بهزیستی و دیگر مسئولین این سازمان لازم است پاسخ این نامه را بدهند، و به عموم مردم رسماً و صریحاً اعلام کنند که در پی قطع کردن دست افراد خطا کار از اموال مرتبط به معلولان هستند. همگان منتظر پاسخ بهزیستی میباشند، اگر بهزیستی پاسخ ندهد به روش گذشت زمان و فراموش شدن گذشته درصدد باشد این مسئله را از اذهان و نیز از صفحات رسانهای پاک کند، حتماً بداند چنین نیست و این موضوع دائماً و برای همیشه در تاریخ ایران و تاریخ معلولان میماند. حتی هنوز در همه مجالس و نشستهای معلولان، بحثی زنده است و درباره آن گفتوگو میشود.
به نفع مدیریت بهزیستی است پاسخ بدهند و به این روش اعتماد مردم را جلب کنند و نیز با پاسخ دادن مسئولین سازمان، معلولان متوجه خواهند شد که رئیس سازمان به آنها اهتمام دارد. آنان هم واکنش خواهند داشت و در این شرایط سخت یار و یاور بهزیستی خواهند شد.
من هم به عنوان عضو کوچکی از جامعه هدف بر خود لازم دانستم درباره این نامه نکاتی را یادآوری کنم، هم محاسن و هم معایب این نامه را بنویسم و امیدوارم دیگران هم درباره این نامه بنویسند. انتظار دارم خود آقای مروتی هم به این نوشته هم واکنش نشان داده و درباره محتوای این نوشته اظهار نظر کند. مطالبم را در پانزده بند میآورم.
1ـ در آغاز نامه به مسئولیت مهم آقای قبادیدانا اشاره کرده و متذکر شده که رئیس سازمان بهزیستی وظایف سنگینی بر دوش دارد. نیز تذکر داده که ریاست آقای قبادی با رویه رؤسای پیشین متفاوت است.
آقای قبادی با دیدن چنین مطالبی خواهد دانست که رفتار او زیر ذرهبین است و تمامی گفتار و تعاملات او را مطالعه میکند و رسانهها و متون ثبت میشود. همانطور که امروز از شخصیتهای گذشته سخن میگوییم که مثلاً امیرکبیر فلان خدمات را برای معلولین داشت ولی فلان شخصیت اقدامی انجام نداد، پنجاه و صد سال آینده هم درباره آقای قبادی در تواریخ میآید که چه کارهایی انجام داده است. از اینرو لازم است متوجه فعالیتهای خود و اینکار چه کاری انجام و چه کارهایی انجام نمیدهند، باشد.
حتماً آقای قبادی میداند که مردم مهمترین سرمایهاند و هر مسئولی طرف مردم را گرفته، نامش در تاریخ به نیکی ثبت شده است ولی هر کس به طرف خائنان رفته، او را هم در زمره خائنان ثبت کردهاند.
اما درباره رویه و رفتار متفاوت آقای قبادی، ایشان در مواردی رفتار مردم پسند داشته است، از ابتدای ریاستش به مراکز بهزیستی در شهرها سرکشی کرده، نظارت بر مراکز و بخشها را افزایش داده و با شجاعت جلوی برخی سوء استفادهها ایستاده است. اما از ایشان انتظار بیشتر هست و ایشان میتواند با حمایت خانواده بهزیستی گامهای بلندتری بردارد.
2ـ این نامه با سخنانی از علی بن ابیطالب شروع شده، آن حضرت اولین کارگزاری است که برای معلولان قانون نوشت و از مدیران خود خواست تا این قوانین را مراعات کنند. و در دوره خلافتش، رویه عدالت محور و انسانی در مورد معلولان به اجرا گذاشت. در این باره کتابی تألیف و منتشر شده و مناسب است همه مدیران بهزیستی این کتاب را مطالعه کنند. علی (ع) کسی بود که فقط حرف نمیزد و حتی جانش را در راه عدالتخواهی نثار کرد.
نظام جمهوری اسلامی که به اسم حکومت اسلامی آمده، ضرورتاً باید مطیع اوامر و آموزههای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام باشد. اما اطاعت از این بزرگان وقتی تحقق پیدا میکند، که در این باره فرهنگسازی شده باشد. اما متأسفانه فعالیتها و اقدامات در این زمینه اندک است. این قسمت نامه را عیناً نقل میکنم:
علی بن ابیطالب علیهالسلام در نامهای به استاندار فارس در زمان خلافتش مینویسد: به خدا سوگند اگر به من خبر دهند که در اموال مردم خیانت کردهای چه کم و چه زیاد باشد بدترین روش با تو برخورد میکنم (نهجالبلاغه نامه 20)
در نامه دیگر به همان کارگزار مینویسد: و انت متمرع في النعيم تمنعه الضعيف والارمله تو در حالی که غرق در نعمتهاو داراییها هستی ولی مانع آسیبمندان و سالمندان رسیدن به حقوقشان میشوی (نهجالبلاغه، نامه 21).
به کارگزار دیگرش مینویسد: شنیدهام به مهمانی رفتهای که غذاهای رنگارنگ و ظرفهای بزرگی از خوراکی در مقابل تو گذاشتهاند. من گمان نمیکردم، به چنین مهمانی که افراد ضعیف و آسیبمند دعوت نمیشوند و فقط جای ثروتمندان است، بروی (نهجالبلاغه، نامه 45)
علی علیه السلام درباره کارگزاران در عهدنامه مالکاشتر به تفصیل مطالبی آورده است؛ از جمله مینویسد: اگر کارگزاری به مردم و اموال مردم خیانت کرد، علاوه بر مجازات، لازم است او را مؤاخذه کنی و خیانتش را افشا کنی تا جایگاهش را از دست بدهد و ذلیل گردد و علامتی روی او نصب میکنی تا همگان متوجه خائن بودن او بشوند (نهجالبلاغه، نامه 53)
3ـ عدهای برای مردگان، هزینه توانبخشی دریافت میکردهاند، گویا افراد مرده در قبر نیاز به توانبخشی و فیزیوتراپی دارند؛ نه چند نفر بلکه برای 3700 نفر. یعنی 3700 مرده را به عنوان معلول گزارش داده و برای آنها سالها بودجه دریافت میکردهاند.
این فساد مالی که در یک سال اخیر افشاء و اطلاعرسانی شده، در این نامه به آن پرداخته و درباره این فساد مالی نوشته است:
مدتی قبل در سازمان بهزیستی کشف شد، 3700 نفر از افراد دارای معلولیت که فوت کردهاند، ولی اسمشان در لیست نگهداری و توانبخشی وابسته به بهزیستی به عنوان افرادی که خدمات دریافت میکنند، ثبت شده است. این آمار کذب و جعلی سالها گزارش میشده و یارانه آن افراد هم به آن مرکز پرداخت میشده است. معاون رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی آقای احمد میدری در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا در 28 مهر 98 تحت عنوان شناسایی فوت شدگانی که از بهزیستی مستمری میگرفتند، اولین بار به این موضوع اشاره کرد. نیز آقای دکتر علی همت محمودنژاد مشاور ریاست سازمان بهزیستی در جاهای مختلف، تعداد آنها را 3700 اعلام کرد. این آمار سازی فعلی برای گرفتن بودجه و پول بیشتر بوده و سازمان بهزیستی پس از کشف این فساد، افراد پشت نوبت را جایگزین 3700 نفر کرد.
نویسندگان این نامه با استناد به اظهارات خود مسئولین بهزیستی، این فساد را معرفی کردهاند.
4ـ همانطور که در نامه آمده، انتظار هست ریاست محترم سازمان با همه عوامل این فساد برخورد کند؛ اولاً به طور شفاف و بدون پرده پوشی همه کسانی که در جریان این فساد نقش داشتهاند را معرفی کند و شرح ماجرا را دقیق اطلاعرسانی نماید. دوم کسان یا مراکزی که سالها با درست کردن پرونده جعلی برای مردگان، مبالغی دریافت میکردهاند، این مبالغ را همراه با سود آن دریافت و در جهت افراد آسیب دیده مصرف شود.
سوم جریمهای برای آن افراد و مراکز خاطی منظور شود، برای مثال پروانه و مجوز آنها دائم یا موقت ابطال شود. چهارم اینکه همه عوامل و مسببان این فساد به قوه قضائیه معرفی شوند.
5ـ درباره فساد دیگر که به نام تعارض منافع یا منافع متعارض مطرح و مشهور شده هم در این نامه، چنین آمده است: اولین بار توسط جنابعالی در 30 مهرماه 1398 معرفی شد و شما در مصاحبه با ایبنا گفتید:
«1100 نفر از مدیران در سازمان بهزیستی مراکز غیر دولتی یا مؤسسات مختلف وابسته یا همکار با بهزیستی دارند. به نحوی این افراد خودشان با خودشان همکاری میکردند. این افراد بین مدیریت یا مؤسسات خود باید یکی را انتخاب کنند».
بعداً هم بخشنامهای صادر کردید. همچنین آقای کاظم نظمده مدیرکل دفتر مدیریت عملکرد سازمان بهزیستی کشور در مصاحبه با سایت بهزیستی در 18 آبان 98 با اشاره به بخشنامه اجرایی منع پذیرش و یا قبول منافع تعارض اظهار کرده است: «از 42000 مجوز صادر شده در سازمان بهزیستی، 1297 مرکز در تملک مسئولان و کارکنان بهزیستی و یا بستگان درجه یک آنها (پدر، مادر، خواهر، برادر، پسر، دختر و همسر) است. البته در گذشته این روال معمول بوده و مشکلی نداشته اما با بخشنامه اشاره شده از این پس مسئولان بهزیستی نمیتوانند مدیریت مرکزی را به عهده داشته باشند. همچنین ایشان گفته است مسئولان و کارکنان بهزیستی 3 ماه فرصت دارند که یا از کارمندی سازمان بهزیستی و یا از مرکز خود کنارهگیری کنند».
نویسندگان نامه در مورد این فساد هم به اظهارات خود آقای قبادی و دیگر مسئولین سازمان استناد نمودهاند. آن هم اظهاراتی که علنی گفته و خبرگزاریهای رسمی از قول آنها اطلاعرسانی کردهاند.
6ـ البته فرصت سه ماههای که توسط ریاست اعلام شده، تمام شده و مردم به ویژه وابستگان به سازمان بهزیستی انتظار دارند بدانند چه افرادی تاکنون هم در بهزیستی اشتغال داشته و هم برای مرکزی مجوز دریافت کردهاند.
به ویژه میخواهند بدانند کسانی که به داشتن مرکز اکتفا نکرده و به دلیل کارمند بهزیستی بودن و داشتن نفوذ، از فرصتها (رانتها) بهرهمند شدهاند.
7ـ اعلام فهرست مراکزی که توسط افراد شاغل در بهزیستی یا وابستگان آنها اداره میشده یک ضرورت است از اینرو معلولان از ریاست محترم سازمان بهزیستی انتظار دارند به این مطالبه اهتمام نمایند.
8ـ رئیس محترم سازمان دکتر قبادیدانا، توجه جنابعالی را به این نکته نیز جلب مینماییم که اگر در دوره جنابعالی فسادها مخفی گردد و بر شفافسازی اهتمام ننمایید، حتماً در سالهای آینده، همه اسامی و همه اطلاعات خائنین به اموال عمومی از پرده بیرون میافتد و مردم به واقعیتها خواهند رسید، چه بهتر که این مهم به دست جنابعالی انجام شود در این صورت آیندگان و نسل کنونی شما را پاک دست خواهند دانست و از اتهام شراکت با مفسدین و خائنین مبری خواهید شد و نام شما در تاریخ به نیکی ثبت خواهد شد.
9ـ چند سال کارشناسان از رشتههای مختلف از اقتصاد تا آمار و جامعه شناسی مشغول رصد و ارزیابی بودجههای بهزیستی و مقایسه این بودجهها با هزینهها و اقدامات انجام یافته هستند. تحقیقات مختلف اعم از پایاننامههای دانشگاهی تا پژوهش توسط افراد و مؤسسات در جریان است و در سالهای نزدیک روشن خواهد شد سازمان بهزیستی چقدر دریافت کرده و چقدر مخارج داشته و پروژههایی که انجام داده چه هزینههایی داشته است. اگر رویه ریاست سازمان با این تحقیقات تناسب و همخوانی داشته باشد، از رئیس و دیگر مسئولین به نیکی یاد خواهد شد.
10ـ تصور کنید پدری که دارای معلولیت است و بر اثر نداری، پول خرید یک جفت کفش یا یک دست لباس حتی ارزان برای فرزند خود را نداشته و بچه با لباس مندرس و دمپایی به مدرسه رفته و در مدرسه شرمنده و خجالت زده و سرافکنده شده است، چرا؟ زیرا حق او به جیب افرادی رفته که هر ماه بر ثروتشان افزوده شده و اکنون از متمولین هستند.
همچنین کمبینایی که به دلیل نداشتن هزینههای پزشکی، دید چشمانش را کلاً از دست داده است؛ یا به یادآوریم مادری که به دلیل فقر نتوانسته ویلچر یا عصای مناسبی برای بچه معلولش تهیه کند یا نتوانسته هزینه ایاب و ذهاب او را تأمین کند و از رفتن به مدرسه باز مانده و اکنون بیسواد و بیمهارت و بدون شغل است.
همه این بدبختیها و مشکلات به دلیل فقری است که عدهای به وجود آوردهاند. به همین دلیل در این نامه آمده است:
آری بیسوادی، فقدان اشتغال، مرگهای زودرس، دردهای جسمانی و صدها مشکل که دل هر انسان صاحب وجدانی را آزرده میسازد، به دلیل فقر و نداری است. اما درست این است که نگوییم فقر، زیرا اینان اموال داشتهاند ولی اموالشان توسط خائنانی ربوده شده و این اموال را به نفع خود غصب کردهاند. از طرف دیگر رؤسای ارشد و بالاسری هم با خونسردی و غفلت از کنار این ظلم گذشتهاند.
همانطور که نویسندگان نامه نوشتهاند:
از دکتر قبادیدانا انتظار میرود یک بار این رویه را تغییر دهد و حقوق این انسانهای بیپناه را از خائنان گرفته و به حقداران و صاحبان واقعی این اموال برگرداند.
11ـ رئیس محترم سازمان بهزیستی، مراجعه ارباب رجوع به ادارات و بخشهای بهزیستی و شنیدن پاسخ بودجه نداریم در فرهنگ معلولان یک مَثَل و یک گفتار تکراری غمناک شده است. اغلب معلولان که برای خواسته خود به بهزیستی مراجعه کردهاند، پاسخ منفی دریافت کرده و مسئولین به ارباب رجوع در بسیاری از مواقع گفتهاند بودجه نداریم.
ریشه همه این نداشتنها و فقدان بودجه در ادارات بهزیستی به دو مسئله عدم مدیریت صحیح بودجههای در اختیار و دوم حیف و میل و فسادهای مالی باز میگردد. چگونه است که تشکلهای مردمی با بودجههای بسیار اندک، کارهای بسیار و بزرگی انجام میدهند.
از اینرو از جنابعالی تمنا مینماییم فرهنگ یأسآور نداریم و نداشتن بودجه را تبدیل به فرهنگ امید داشتن و مساعدت و همدلی و اعطای حقوق واقعی ارباب رجوع نمایید.
12ـ سرمایه ترقی و پیشرفت اعتماد و همدلی و همکاری بین مردم و سازمان بهزیستی و نیز رفتار سازمان با اعضای خودش است. این سرمایه آسیب دیده و اعتمادها تا اندازهای سلب شده است. اما در ذات مردم ایران نیکوکاری و خیرخواهی وجود دارد و با دیدن عمل درست و رفتار مناسب کارگزاران با اطمینان و اعتماد کامل به همکاری با کارگزاران میپردازند. افراد دارای معلولیت همانطور که بارها نشان دادهاند و به رغم کمبودها و بیتوجهی مسئولین در عرصههای مختلف از ملت و میهن و فرهنگ خود دفاع کردهاند؛ در ورزش مدالآور و در عرصه تحصیل و دانش به مدارج عالی دست یافتهاند، اینان متوجه شرایط هستند و همواره با قناعت زندگی کرده و درصدد مال اندوزی و کثرت طلبی نبودهاند، امیدواریم جنابعالی راه نوینی برای رفع مشکلات موجود اندیشیده و زمینههای بهرهوری بیشتر از این سرمایه ملی یعنی معلولین را فراهم سازید. خود معلولان دوست ندارند وابسته باشند و استقلال را بیش از هر چیز دوست میدارند. از اینرو فقط از جنابعالی به عنوان ریاست سازمان بهزیستی میخواهند که شرایط مستقل زیستن را برای آنان فراهم آورید، البته این مهم فقط با اعطای حقوق مالی، فرهنگی و اجتماعی و نیز جلوگیری از چپاول و دستاندازی اموال و فرصتهای آنان ممکن است.
13. در پایان نامه سخن دیگری از علی بن ابیطالب علیه السلام نقل کرده که خطاب به استاندار مصر گفت: احفظ لله ما استحفظک من حقه فیهم (نهجالبلاغه، عهدنامه مالک اشتر) به خاطر خدا، حافظ و نگهبان حقوق معلولان باش، این حقوق به دلیل حق الهی و فطری بودن در معلولان نهاده شده از تو خواسته میشود تا محافظت کنی.
و نوشته است: در این زمان دکتر قبادیدانا مخاطب امر آن حضرت است و برای مراعات حقوق مالی و غیر مالی معلولان موظف و مکلف است.
14. معلولان و حتی سالمندان در کشورهایی، سرمایه ملی هستند و نه تنها هزینهبَر بلکه سودآور و جاذب درآمد برای کشور و نیز برای خودشان هستند. مصر با مهارتآموزی به معلولان در زمینههای هنری، قرآنی و غیره آنها را تبدیل به بهترین نیروهای جذب سرمایه در کشورهای مختلف کرده است. قاریان و حافظان قرآن مصری که نابینا هستند در ایران یا کشورهای خلیج و حتی در اروپا و آمریکا، درآمدهای سرشاری برای کشور مصر جذب میکنند.
متأسفانه معلولان ایران در زمینههای موسیقی و تئاتر محروماند و در زمینههای مذهبی هم برای آموزش و مهارتافزایی آنان قدمهای جدی برداشته نشده و نیز در زمینههای پژوهشی و مشاغل فرهنگی نیز همینطور.
زیرا تشکلهای مردمی، آنقدر سرمایه برای اجرای پروژههای ملی ندارند؛ سازمانهای دولتی هم فاقد طرح و برنامه و اسیر دست کسانی هستند که به فکر افزایش دارایی خود بودهاند؛ مهمتر اینکه طی سالها، مبالغی هر چند ناچیز به آنان پرداخت میشده است و تأثیر منفی این پرداخت را نباید نادیده پنداشت. این پرداختها نه رفاه آور است و نه سرنوشت مطلوبی برای آنان رقم میزند. راه درست این است که حرفه و کار و شغل به آنان آموخت.
البته نه مشاغل کاذب یا مشاغل بدون پشتوانه. برای مثال اگر به اینان معرق و نقاشی یاد میدهیم باید بازار جذب و فروش محصولات آنان را در ایران و نیز در کشورهای ثروتمند فراهم آوریم. نیز سالانه حراجیهای بینالمللی بر پا شود و آثار آنان به قیمت خوب به فروش برسد. متأسفانه در چند دهه اخیر معلولان را به چند شغل محدود سرگرم کردهایم آن هم مشاغلی که پایداری و حمایتدار نیست. از طرف دیگر توزیع ثروت در سطح کلان مشکلات جدی دارد، لازم است با تحقیقات دقیق مشخص شود سهم معلولین از داراییها و فرصتهای عمومی چه اندازه است و اگر دریافتی آنها کمتر از مردم است، باید از راههای دیگر سهم آنها پرداخت گردد.
البته کسانی که ناتوانی شدید دارند و باید از طریق تأمین اجتماعی اداره شوند، خارج از قلمرو بحث ما هستند. تأمین نیازمندیهای اینان هم در شریعت و هم در قانون تصریح شده است.
دکتر قبادیدانا با یک حساب ساده میتوان فهمید استفاده معلولان از پارکها، خیابانها، اماکن عمومی، وسایل حمل و نقل و هر آنچه با بودجه عمومی اداره میشود کمتر از دیگر اقشار جامعه است. توزیع عادلانه ثروت میگوید سهم اینان به روش دیگر باید اعطا گردد، اگر دولت به دلیل تحریمها بودجه ندارد، ولی میتواند از زمینهای کنار شهری به آنها بدهد. تقریباً در کنار همه شهرها زمینهای بایر و موات هست، اگر به هر معلول سیصد متر زمین داده شود و خودشان مدیریت کنند و تغییر کاربری بگیرند و خیابانبندی شود، ارزش مسکونی پیدا میکند و پس از آن میتوانند با شرکتهای سازنده تعامل کنند. اگر دو طبقه هم به یک معلول برسد، هم خانه مسکونیاش تأمین میگردد و هم منبعی برای درآمد ماهانه از طریق اجاره یک طبقه پیدا میکند. بدون اینکه دولت و خود معلولان مبلغی هزینه کرده باشند.
اینگونه شیوههای توزیع ثروت در کشورهای دیگر مرسوم و متداول است و به راحتی میتوان معلولان را از این وضعیت اسفناک نجات داد.
سازمان بهزیستی و کلاً دولت تا وقتی به فکر پرداخت نقدی است، مشکلات متعدد و متنوع وجود دارد. بهترین شیوه تقویت سرمایه و بنیه مالی آنان است. این به عنوان یک استراتژی کلان باید در دولت مورد توجه قرار گیرد.
علی (ع) در نهجالبلاغه گفته من به عنوان رهبر و کارگزار شما وظایفی دارم و سه وظیفه را بر شمرده است. یکی از اینها «توفیر فیئکم» یعنی افزایش داراییها و افزایش قدرت خرید و توانایی مالی مردم است. کارگزاران کنونی هم این تعهد و التزام را دارند. و به شیوههای متعدد باید ثروت مردم را افزایش دهند.
15. لازم است از کمپین تشکر کنیم که چشم معلولان شده و مراقب امور است. اما کمپین باید هم مراقبت کند و در دام احساسات نیفتد و برای حل مشکلات طرح و برنامه بدهد. از معلولان بخواهد مثلاً در زمینه روش رسیدن به درآمد مطلوب و آبرومندانه طرح بدهند. سپس از بین این طرح جمعبندی انجام دهد و برای مسئولین بفرستد. کشوری چون ایران با این همه ذخایر و معادن و منابع و با داشتن مغزها و نیروهای اهل فکر و خلاق نباید در بنبست بماند. برای هر مشکلی راه کاری هست لزوماً باید به شناسایی این روشها پرداخت.
*.م.ن
نامه سرگشاده کمپین حقوق معلولان درباره تخلفات مالی اخیر در سازمان بهزیستی کشور